جمعه سیاه؛ بلاهت دیکتاتور و آغاز پایان
تاریخ را که ورق میزنیم، به وقایعی سیاسی برمیخوریم که آغاز دگرگونیهایند. این وقایع، ماهیتشان یکی است ولی زمان و مکان و نوع رخدادشان در هر کشوری متفاوت. ماهیت این رخدادها، زایندهٔ مرحلهٔ جدید با شاخص شتاب گرفتن تغییر تعادلقوای سیاسی و اجتماعی بهنفع برخاستهگان علیه حاکمیت مستقر است. روز معروف به «جمعه سیاه» یا ۱۷شهریور ۱۳۵۷ یکی از این رخدادهاست که سرنوشت دیکتاتوری پهلوی در آن رقم خورد.
درسهای ناموخته و تکراری تاریخ
تاریخ از بلاهت دیکتاتورها در تصمیمگیری برای نجات خود از قیامها و انقلابها بسیار نشانیها گذاشته است. تصمیمگیری به حکومت نظامی در نیمهشب ۱۷شهریور و آتش گشودن بهطرف مردم در ساعت ۷صبح، یکی از همین وقایع سیاسی است که هم بلاهت دیکتاتور و ملازمانش را گواهی میدهد و هم آغاز پایان استبداد محمدرضاشاهی را. شاهی که از پس بهاصطلاح «انقلاب سفید شاه و مردم»، دیکتاتوری حکومتی را به استبداد فردی سوق داد.
گزارش آغاز یک پایان
رادیو تهران ساعت ۶صبح خبر برقراری حکومت نظامی را پخش کرد. یکساعت بعد جمعیت در میدان ژاله جمع شد و در مقابل حکومت نظامی ایستاد. درگیری از حدود ساعت ۷صبح شروع شد و تا ۴ بعدازظهر، جستهوگریخته ادامه داشت. همان شب رادیو دولتی تعداد کشتهشدگان را ۶۰نفر و ساعت ۲ بعدازظهر روز بعد ۱۰۰نفر اعلام کرد. شاهدان و روزنامهها رقم کشتهشدگان در میدان ژاله را از ۱۶۰نفر تا بیش از۴۰۰ نفر اعلام کردهاند. جمعیت حقوقبشر و جامعهٔ حقوقدانان آن زمان، کشتهشدگان میدان ژاله را ۳۰۰ تا ۴۰۰نفر اعلام نمود و علت اختلاف ۱۰۰نفر را، ترس بسیاری خانوادهها از گفتن اسامی کشته شدگانشان اعلام کردند.
هر کدام این اعداد ــ فرقی نمیکند چه کم یا زیاد ــ مبنای رقم خوردن سقوط محتوم شاه در روز ۱۷شهریور ۵۷ شدند.
شاه و فرماندهی ارتش و نیروی انتظامی، مسئولیت آن جنایت را برعهده نگرفتند. [دقت شود که از خمینی تا خامنهای و سپاه تحتامر ولیفقیه و نیروی انتظامی شیخ هم هرگز مسئولیت کشتار از ۲۳بهمن ۵۷ تا ۳۰خرداد ۶۰ و قیامهای دو دههٔ اخیر را برعهده نگرفتهاند!]
ناهماهنگی ملازمان دیکتاتور در گزارش واقعه!
ارتشبد قرهباغی در مجموعه تاریخ شفاهی ایران دربارهٔ واقعهٔ ۱۷شهریور میگوید: «بالاخره ما نفهمیدیم چطور شد که آن خونریزی بیهوده صورت گرفت. تأثیر بسیار شوم و بدی روی نیروهای مسلح گذاشت. سبب انسجام مخالفان شد. این مبنای تشدید بحران و شروع بدبختی مملکت شد».
داریوش همایون وزیر فرهنگ و هنر، در همان مجموعه تاریخ شفاهی ایران گزارشی دیگر میدهد و میگوید: «آن روز ارتش کاری را که به او گفته بودند کرد ولی این اتفاق میتوانست پایان موج انقلابی باشد. متأسفانه دنبالهٔ آن گرفته نشد و اگر میشد، محال بود که کار به آنچه که اتفاق افتاد بشود. واقعهیی کوچک بود که اگر سران را میگرفتند، کار تمام شده بود. حادثهیی که عصب شاه را درهمشکست و در واقع عصب آن رژیم را درهمشکست، جمعهٔ سیاه بود. روزی که باید رژیم پیروز میشد بر شورش مذهبی».
کشتار ۱۷شهریور و آثار گستردهٔ اجتماعیِ آن علیه شاه و ساواک، آتشزنهٔ خشم مردم و نسل جوان ضددیکتاتوری شد. از آن پس بود که اعتراضات با مطالبهٔ اصلاحات، به انقلاب برای نفی حکومت تغییر کرد. از آن پس بود که نوشتن شعار علیه شخص شاه بر دیوارها و تخریب نمادهای حکومتی شروع شد.
پیدا شدن خمینی
تاریخ ثبت شده گواهی میدهد که در شهریور و مهر ۱۳۵۷، کمتر از ۳درصد مردم ایران خمینی را میشناختند. خمینی تا نماز عید فطر ۵۷ دو یا سه اطلاعیه داد ولی بعد از ۱۷شهریور در سکوت فرو رفت و تا دو هفته خبری از او نبود. همینکه مردم از بهت آن واقعه درآمدند و تظاهرات به فاز جدید پا گذاشت و حرف از سرنگونی شاه بهمیان آمد، خمینی هم از پس مردم راه افتاد و بهکمک تبلیغات ازمابهتران دولت فخیمه، سری میان سرها درآورد.
خمینی از اوایل مهر به بعد توسط رادیو بی.بی.سی و شبکهٔ آخوندی، بهعنوان رهبر جاانداخته شد. معروف است که سخنان خمینی قبل از اینکه به ایران برسد، اول به بی.بی.سی میرسید و بعد در ایران شنیده میشد!
خمینی وقتی دید بهقول خودش «برخی روحانیان اشکال میکنند»، او هم فرصت استثناییِ محصور بودن مجاهدان و مبارزان و زندانیان پیشتاز در مبارزه علیه شاه را شکار کرد و از خواب ۱۳ ـ ۱۴ساله در نجف بیدار شد و قصد سوار شدن بر باورهای مذهبی را کرد.
حسرتا!
روز ۱۷شهریور ۱۳۵۷ یکی از رخدادهای سرنوشتساز برای استبداد شاهی و برای آیندهٔ آن جنبش بزرگ شد. انرژی مردم پس از آن واقعه، بر نفی تمامیت حاکمیت وابسته متمرکز شد ولی حسرتا که خیانت شاه با زندان نگاه داشتن تشکلها و نیروهای همپیوند با آزادی و مطالبات اصیل آن جنبش، راه برای سلطه و سرقت مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران هموار شد. تاریخ نشان داد که از پس آن واقعه، شاه و شیخ بهمثابه دو روی یک سکه عمل کردند