عادل عبیات : "از سقوط تا بنیاد، از فریاد تا قانون"
نویسنده: عادل عبیات
این نوشتار بر لبهی باریکی میایستد که یکسو فروپاشی است و سوی دیگرش بنیاد، لحظهای که در آن قدرتِ کهنه فرو میریزد اما قدرت تازه هنوز متولد نشده و تاریخ در خلأیی آویزان، نفسش را در سینه نگه داشته است. در چنین لحظهای سیاست نه بر نهادهای تثبیتشده، که بر امکانِ صرف بنا میشود، امکانی که اگر معماری نشود، اگر از پیش قانون و ساختار بر آن تحمیل نگردد، دیر یا زود به هرجومرج میرسد و هرجومرج دیر یا زود، بازگشت استبداد را ممکن خواهد ساخت.
در همین بزنگاه است که برنامهی دهمادهای خانم مریم رجوی معنا میگیرد، نه بهمثابهی بیانیهای برای ائتلافهای گذرا و نه بهعنوان آرایشی از شعارهای اخلاقی یا دموکراتیک، که بهعنوان نقشهای برای آن لحظهی خطرناک که میان نیستی و تولد، میان سقوط و بنیاد، میان فریاد و قانون قرار دارد. این نوشتار میخواهد نشان دهد که طرح دهمادهای چگونه میکوشد خلأ قدرت را در همان لحظهی نخست، با قانون، با نهاد، با جمهوریت و برابری پر کند تا آزادی در همان لحظهی تولد، در خونِ خودش خفه نشود. اهمیت این برنامه نه فقط در محتوا، نه در حمایتهای جهانی و نه در انطباقش با منشورهای گوناگون جمهوریخواهانه، که در پشت آن ساختار و تشکیلاتی منسجم، سختجان و سازمانیافته ایستاده است، چیزی که تجربهی تاریخ بارها آموخته، بدون سازمان هیچ شعاری، هیچ آرزویی و هیچ انقلابی به سرانجام نمیرسد.
لحظهی عبور از یک نظم توتالیتر در ذات خود لحظهای اگزیستانسیال است، لحظهای که در آن هستی سیاسی یک ملت بر مرز نیستی ایستاده و آینده هنوز نه زاده شده و نه تضمین شده است. در این لحظه آنچه اگزیستانسیالیسم پرتابشدگی مینامد عریان میشود، انسانها و نیروهای سیاسی ناگهان خود را در جهانی مییابند که بنیانهای کهنهاش فرو ریخته، اما هنوز شکل تازهای به خود نگرفته است. این جهان، جهانِ اضطراب است، جهانِ تعلیق و جهانِ امکانهای بیشکل.
سقوط استبداد هرچند ضرورت رهایی است، اما بهتنهایی تضمین آزادی نیست. تاریخ بارها نشان داده است که خلأ قدرت اگر در همان لحظهی نخست با قانون و نهادی تشکیلاتی پر نشود، دیر یا زود به بازگشت سلطهای دیگر میانجامد، گاه خشنتر و تمامیتخواهتر از گذشته. در این منطق است که ساحت اگزیستانسیال سیاست رخ میدهد و انسانها در برابر آزادی خویش قرار میگیرند، آزادی نه بهعنوان یک حق از پیش تعیینشده، که بهمثابه امکانی که باید با تصمیم، با عمل، با سازمان به واقعیت تبدیل شود. از نگاه سارتر این لحظه، لحظهی محکومیت به آزادی است، هیچ ساختار کهنهای برای توجیه تصمیمها وجود ندارد و هر انتخابی، از جمله تأخیر در ساختن نهادهای تازه، خود نوعی تصمیم است، تصمیمی که میتواند آزادی را به مرگ بسپارد. در این پهنه است که برنامهی دهمادهای با تأکید بر حاکمیت مردم، آزادیهای بنیادین، جدایی دین و دولت، برابری زن و مرد، عدالت اجتماعی و ایران عاری از سلاح هستهای میکوشد خلأ قدرت را در همان لحظهی نخست پر کند و از سقوط تا بنیاد، پلی بزند که عبور از نیستی به هستی سیاسی را ممکن سازد.
طرح دهمادهای مریم رجوی در سطحی اگزیستانسیال به شکاف میان نیستی و بنیاد پاسخ میدهد، به لحظهای که در آن آینده هنوز نهاد نگرفته و گذشته فرو ریخته است. این مواد در ظاهر ممکن است شبیه بسیاری از بیانیههای دموکراتیک تاریخ باشند، اما تفاوتشان در این است که در برابر اضطرابِ گذار ایستادهاند، در برابر ایستگاه تاریخ که اگر مهار نشود، هرجومرج را تبدیل به خاستگاه تولد استبدادی دیگر میکند. در این طرح هر ماده نه صرفاً یک بند قانونی، که پاسخی است به بحران هستیشناسانهی سیاست در لحظهی پس از فروپاشی.
از حاکمیت مردم و انتخابات آزاد تا آزادیهای بنیادین، از لغو مجازات اعدام تا جدایی دین و دولت، از برابری زن و مرد تا دادگستری مستقل، از حق تعیین سرنوشت تا عدالت اجتماعی، از محیط زیست تا ایران عاری از سلاح هستهای، این مواد میخواهند از همان لحظهی نخست مرزهای قدرت را بازنویسی کنند. میخواهند آزادی، برابری و قانون نه در سطح وعده، که در سطح نهاد تثبیت شوند تا هیچ قدرتی نتواند از دل هرجومرج دوباره چهرهی فاشیسم دینی یا سلطنت را بازسازی کند.
اگر لحظهی عبور از یک رژیم توتالیتر سراسر وقفه یا برزخ است، تشکیلات همان قدرتی است که میتواند این برزخ را مهار کند. تجربهی تاریخی نشان داده است که انقلابهای بدونِ سازماندهی، دیر یا زود به هرجومرج و بازگشت قدرت سابق میانجامند. بهار عربی، ایران ۵۷، بسیاری از شورشهای آمریکای لاتین، همه قربانی همین خلأ شدند.
تشکیلات در زبان اگزیستانسیال سوژهایست که آزادی را از سطح امکان به سطح واقعیت میکشاند، چهکه آزادی بدون قدرت فقط رؤیاست و قدرتِ بدون سازمان فقط آشوب. پشت برنامهی دهمادهای سازمانی ایستاده است که میتواند این معماری را در لحظهی فروپاشی عملی کند، سازمانی با شبکهای از شوراها، با تجربهای تاریخی و با انسجامی بینظیر در پهنهی تاریخ سیاست ایران که میتواند پلی باشد از سقوط تا بنیاد، از فریاد تا قانون.
برنامهای که مریم رجوی پیشپای ایرانیان گذاشته، همزمان بومی و جهانی است، بومی از آن جهت که از دل تجربهی خاص ایران میآید، از دل قرنها استبداد سلطنت و مذهب، از شکست مشروطه و فروپاشی ۵۷، از همهی لحظاتی که آزادی بیسازمان ماند و جهانی از آن جهت که با اسناد حقوق بشری، با منشورهای دموکراتیک و با تجربهی برون رفتهای موفق در شرق اروپا، آمریکای لاتین و آفریقای جنوبی همافق است.
اما تفاوت این برنامه با بسیاری از منشورهای مشابه ایرانی در این است که پشتوانهای تشکیلاتی دارد، قدرتی که میتواند ارزشهای جهانشمول را در بستر ایران و در لحظهی فروپاشی تبدیل به واقعیت کند. جهانشمولی این برنامه نه به معنای تبعیت از غرب یا شرق، که به معنای پیوند خوردن با تجربهی جهانی رهایی است، بیآنکه استقلال و اصالت خویش را از دست بدهد.
دهمادهای خانم رجوی را باید نه صرفاً بهعنوان فهرست مطالبات و نه بهعنوان سندی سیاسی، که بهمثابهی معماری رهایی در لحظهی سقوط خواند، معماریای که میخواهد از همان ثانیهی نخست، از لحظهای که قدرت کهنه فرو میریزد و آینده ایستاست، پلی ببندد از نیستی به بنیاد، از فریاد به قانون، از امکان به نهاد. اگر این معماری نباشد، تاریخ باز همان خواهد شد که بود، چرخهای بیپایان از سقوط و بازگشت، از انقلاب و استبداد. این برنامه میخواهد این چرخه را برای نخستینبار در تاریخ معاصر ایران متوقف کند.
این برنامه نه صرفاً متنی بر کاغذ، که تصمیمی است در برابر برزخ تاریخ، لحظهای که آزادی میتواند یا در خونِ خودش خفه شود یا بر شانههای قانون و ساختاری تشکیلاتی به حیات برسد، تا نشان دهد که رهایی نه با سقوط، که با معماری قدرت و آزادی در لحظهی عبور ممکن میشود.
از_سقوط_تا_بنیاد_از_فریاد_تا_قانون
با_میتوان_و_باید
عادل_عبیات