Loading...

"دود و آینه" و امکان جدید شبکه اکس

image
26-11-2025

"دود و آینه" و امکان جدید شبکه اکس

Image

"دود و آینه" و امکان جدید شبکه اکس

در عصر ارتباطات شبکه‌ای، فناوری تنها ابزار انتقال داده نیست، بلکه به مثابه ابزاری، روایت سازی و بازنمایی لایه‌های پنهان قدرت را نیز عملی می‌سازد. روابط سیاسی امروز علاوه بر آنکه در میدان‌های رسمی دیپلماتیک رقم میخورد، در بستر زیرساخت‌های دیجیتال نیز تولید و بازتولید می‌شود و همین فضا مانند تیغه دو لبه، امکان افشای سازوکارهای پنهان پروپاگاندا را فراهم می‌آورد. در چنین زیست‌جهانی، هر تغییر کوچک در معماری یک شبکه اجتماعی می‌تواند به گشودن چشم‌اندازهای تازه‌ای بر چهرهٔ پنهان کنشگران سیاسی بینجامد و مرز میان واقعیت و بازنمایی را دگرگون کند.

این بار کافی‌ بود نوری فناوری بر پرده اکس X بتابد تا راهروهای پنهان فریب آشکار شود. با هر بار که نوری به این دالان های هزارتوی می تابد، پرده‌ای کنار می‌رود، و دروغ و تزویر و ریا بیشتر آشکار می شود. امکان جدید شبکه‌ی اکس، ابزار ساده‌ آشکار سازی موقعیت جغرافیایی، تنها یک قابلیت تکنیکی نبود؛ تلنگری بود که در نیم‌روز سیاست، سایه‌ها را از مکان واقعی‌شان جدا کرد. اکنون پرسش این است: آیا این لحظه تیر خلاصی است بر سینه‌ی پروپاگاندای سلطنت، و اینترنت طبقاتی حاکمان و ماموران فاشیسم دینی، یا تنها نقابی را برداشت که می‌تواند با نقابی دیگر بازگردد؟ دستگاه‌هایی که سال‌ها چهره‌های ساختگی تولید کرده‌اند، آیا از این افتضاح درس می‌گیرند یا از نردبان فضاحت پله های بیشتری بالا خواهند رفت!؟

در میان این پرسش‌ها، آنچه حیرت‌انگیز است همگرایی دو ارتش سایبری است: ارتش سایبری فاشیسم دینی و سایبری دولت راست افراطی اسرائیل؛ نیروهایی که ظاهراً در جنگ‌اند، اما در نقطه‌ای عجیب یکدیگر را باز می‌شناسند، بر محور نامی واحد. اینکه دو نیروی مدعی دشمنی، ناگهان بر یک چهره گرد می‌آیند، یک اتفاق نیست؛ نشانه‌ٔ منطقی پنهانِ قدرت در عصری است که تضادها گاه دو سر طنابی‌اند که از یک مرکز واحد بافته شده‌اند.

اما این همه تلاش برای برجسته‌سازی رضا پهلوی، قرار است چه چیز را پنهان کند؟ چرا شبکه‌هایی که سال‌ها پاسدار نظم موجود بوده‌اند اکنون چنین مشتاق تقویت یک چهره‌اند؟ این هراس از کجاست؟ آیا از نیرویی نیست که در میدان واقعی عمل می‌کند؟  آنها که نبرد آتشین را در بطن جامعه پیش می برند؟ بعلاوه این پرسش، درباره‌ی فقط یک چهره نیست؛ درباره‌ی معماری قدرت است. درباره اینکه چگونه ترس‌های پنهان، آینه‌هایی می‌سازند که واقعیت را وارونه نشان می‌دهند. و روایت‌ها ساخته می‌شود تا حضور ائتلاف «شورای ملی مقاومت» و سازمان محوری آن، مجاهدین، کمرنگ شود.

از سال‌ها قبل که بازی بین جناح‌های درون رژیم دیگر تماشاگر ندارد، و اتاق‌های فکر، چه بیرونی و چه درونی، به تجربه دریافته‌اند که ساختار امکان ترمیم از درون ندارد. و دریافتند که برای مهار مقاومت در حال زایش، نیازمند پیکری تازه هستند؛ پیکری که رادیکالیسم را ببلعد و آن را به حاشیه براند. در این نقطه، «گاو آپیس» سلطنت به‌عنوان ابزار مناسبی برای انحراف جنبش مناسب دیده شد؛ سایه‌ای پرصدا که نه راهی می‌گشاید، و نه چشم اندازی واقعی نشان می دهد. بلکه صرفاً برای مسدود کردن مسیرهای واقعی به میدان آورده می‌شود. زمانی که فاشیسم دینی فرسودگی تاکتیک‌های فریب خود را دید و شکاف میان خویش و جامعه، به‌ویژه نسل جوان، به نقطه ایی بی‌بازگشت بدل شد، ساختن یک آلترناتیوِ بی‌خطر، نه یک انتخاب، که ضرورتی برای مهار مقاومت بود. و نام پهلوی نه برای بازگشت یک نظام، بلکه برای توقف، فراخوانده شد؛ نامی که با سرکوب و وابستگی گره خورده و همین پیوند کافی است تا نقش تفرقه افکنانه اش بکار افتد. 

در میدان سیاست و روایت‌های دیجیتال، همیشه جایی هست که شفافیت از کار می‌افتد و سنجش واقعیت به آسانی ممکن نیست. در این میان، هر شبکه‌ای تنها انعکاسی از سیاهی ها است، اما گاهی پدیده‌ای سربرمی‌آورد که پرده‌ها را کنار می‌زند و تزویر و دروغ‌ها را برهنه می‌کند. جالب اینجاست که همه این هیاهوها و باد و بلوف برای قدرتنمایی فالووری، رضا پهلوی و جایگزینی "مجاز" با واقعیت، توسط ارتش سایبری دو دشمن خونی! (رژیم آخوندی و اسراییل)، تنها بازیگرانی با نقش‌های کارشناس! بازی نمی کنند بلکه طیف های رنگارنگی به بازی وارد شده اند که شهر فرنگ نزد آن رنگ می بازد! به چند نمونه از این صحرای محشر مجازی!  توجه کنید:... یکی نمایش سختی تماس از ایران را بازی می کرد اما در فرنگ بود! دیگری که در جلسه‌ی پهلوی شرکت  مستقیم دارد توئیترش از ایران از جانب برادران قرارگاه عمار مدیریت می‌شد! آن یکی که خودش را از کودکان مجاهدین در اروپا معرفی می کرد، از داخل ایران بود! آن یکی که در نقش لیدر پهلوی‌چی‌ها ظاهر میشد، از سیم‌کارت‌های سفید مقامات رژیم ایران بهره می‌برد. آنکه، در فحاشی به مذهب گوی سبقت را از همه ربوده، از سیم‌کارت سفید رژیم استفاده می کند! و آن که صبح تا شب از داخل ایران به بی‌بی نتانیاهو، بفرما برای تسخیر میهن می زد، از سیم‌کارت بدون فیلتر رانتی بهره می برد!  جالب اینکه اگر الان به آن اکانت ها مراجعه کنید می بینید موقعیت‌ها تغییر کرده است! تغییری که بیش از آنکه چیزی را پنهان کند، نشانه‌ی ترس از رسوایی بود.

هدف پروژه "دود و آینه " (1) روشن بود: تخریب نیروهای واقعی مبارزه، مخدوش‌کردن چهره‌ی مقاومت و آلوده‌کردن افکار عمومی. آن‌ها تصویر می‌سازند، روایت می کنند و حقیقت را پشت ابرهای اتهام و جعل پنهان می‌کنند تا جامعه نتواند انرژی خود را در مسیری که توان تغییر دارد سامان دهد. 

این حادثه‌ی فناورانه، حقیقت بیان شده از سوی مسئول شورای ملی مقاومت را از زیر ابر بیرون آورد: که سلطنت نه طلبیدنی که تحمیل کردنی بوده است! اکنون روشن‌تر از همیشه است که موج حمایت سلطنت بیش از آن‌که نشانی از انتخاب جامعه باشد، نقابی از سوی فاشیسم دینی برای مهار بوده است. افتادن این نقاب، طرحی را نمایان می‌کند که هدفش جلوگیری از زایش مولود جدیدی است که می‌تواند پایان یک تاریخ باشد. آنها همه این سازوکار ها  را برای عقیم‌کردن آینده، شکل می‌دهند. اما نماینده حقیقی آینده در صحنه حاضر و آماده است. 

گرامشی می‌گوید: « وقتی تبلیغات دروغین بالاخره «ترک» می‌خورد (یا فاش می‌شود)، حقیقت انقلابی وارد میدان می‌شود، و این امر توازن هژمونیک را تهدید می‌کند.» . بله بیان حقیقت به معنای بازپس‌گرفتن فضای حقیقی افکار عمومی است. چرا که خورشید حقیقت، اگرچه ممکن است مدتی پشت ابر بماند، اما نه برای همیشه!.

نعمت فیروزی 4 آذر 404 – 25 نوامبر 2025

پاورقی:

(1)   استعاره‌ «دود و آینه» : ساختن تصویری باشکوه از چیزی که در باطن تهی است. در سالن‌های جادوگری قرن نوزدهم، شعبده‌بازان با دود صحنه را تیره می‌کردند تا آینه‌ها بتوانند تصویرِ توهمی را بازتاب دهند. پرنده‌ای از هیچ پدیدار می شد، یا جعبه‌ای خالی، پر از طلا، اما همه‌چیز فقط بازی نور بود و خطای دید.