۱۷ ژوئن "شرعظیم، خیرکثیر"
هوادارانی که شاهد این عمل بغایت شنیع پلیس فرانسه و نظاره گرتعدی واهانت به "سرحلقه امید و آرزو و نوک پیکان مبارزه مردم ستمدیده" در برابر رژیم خونخوارآخوندی بمنظور "حذف و نابودی" آن بودند، با تمام هستی و دار و ندار خود و برای در هم شکستن این توطئه استعماری وارد کارزار مقاومت تمام عیار در برابر آن شدند چرا که سکوت و بی عملی در برابر این یورش خصمانه میتوانست به یقین پرونده مقاومت مشروع مردم ایران برعلیه رژیم را برای همیشه بسته و موجودیت آنرا به نابودی بکشاند.
بازنویسی ساعات و روزهای اولیه پس ازاین تهاجم از پیروزی دشمن برای درهم شکستن و نابودی مقاومت خبر میداد. از یکسو اجرای عملیات موفق نیروهای پلیس و از سوی دیگر پوشش گسترده رسانه ای و خبری درارتباط با آن و درج موارد اتهام ازجمله "بهم ریزی تعادل ژیوپولیتیکی و اخلال در نظم عمومی و کشف و خنثی کردن عملیات تروریستی و همچنین کشف مقادیر زیادی پول غیرقانونی مجاهدین در فرانسه" برای توجیه و قانونی نشان دادن این عملیات برای افکارعمومی، فضا و شرایط بسیار تیره و تاری را ترسیم میکرد.
این در حالی بود که با توجه به گستردگی و خطرناک بودن این توطئه و حدس و گمان ها در باره زد و بند های احتمالی پشت پرده با رژیم (تا آنزمان) زمان نیز بسرعت برعلیه این مقاومت سپری میشد وهیچ برون رفتی از این شرایط متصورنبود.
اعضا، یاران و پشتیبانان مقاومت مبهوت از اینهمه بی عدالتی تنها نظاره گربودند و به عینه شاهد بودند که نه فریادرسی در دسترس بود، نه گوش شنوایی، نه چشمان بازی و نه حقی برای اعتراض و تجمع. تمام راه ها سد شده بود. چرا که هدف هم ازهمان ابتدا این بود که هر صدای اعتراضی را در نطفه خفه کنند تا این پروژه با موفقیت به سرانجام خود برسد.
در چنین شرایط خطیری سوال این بود که آیا باید دست روی دست میگذاشت و شاهد این میبود که "امید مردم و مقاومت ایران" اینگونه مورد تعرض بیشرمانه قرار بگیرد و سرانجامی اینگونه داشته باشد؟ قطعا نه .
اما چگونه میشد صدای خود را دراعتراض به این همه " بی عدالتی و اجحاف آشکار" به گوش جهانیان رساند؟ چه راهی متصور بود تا که چشمان اهل سیاست و افکارعمومی دنیا را برظلمی که براین مقاومت رفته بود را گشود؟
آیا جز"فدای حداکثر" در راه آرمان خود راهی دیگرمتصور بود ؟ آیا درحالی که دشمن یاران مقاومت را همه گونه خلع سلاح کرده بود (نه حق فریاد، نه حق اعتراض و نه حق تجمع ) سلاحی بجزسلاح تن و شعله ور کردن وجود خود، این عزیزترین و گرانبها ترین هدیه خدا، برای رساندن صدای مظلومیت وحقانیت خود به گوش نا مردان و بی مرامان دردسترس بود ؟ اگرجزاین میبود قطعا ما شاهد شعله ورشدن عزیزان خود درراه رسالتی که هرعنصرمجاهد ابراهیم وار برای خود بر گزیده است، نمیبودیم. ایکاش چنین میبود.
برای نوشتن در باره "فدای حداکثر" باید اعتراف کنم که من در توصیف آن عاجزونا توانم و بهتراین است که نوشتن دراینباره را به عهده کسانی گذاشت که با صلاحیت خود بتوانند تا حق مطلب را بنحو احسن ادا کنند. من اگر فقط این اجازه و جسارت را داشته باشم که دریک جمله حس خودم را بیان کنم ، به تاسی از قران خواهم گفت "تبارک الله احسن الخالقین".
دستگاه قضایی وپلیس فرانسه دراعتراض به تجاوز آشکار به حقوق پناهندگان سیاسی هرگونه مقاومتی را پیش بینی میکرند وبدینمنظور تدابیر پیشگیرانه ای را نیز در دستور کار داشتند بجز "فدای جان" که تمام معادلات آنها را نقش برآب کرد.
آنها باید یکبار دیگراین تجربه رامیکردند که اگر مجاهدین صد بار (مانند گذشته) در بوته آزمایش برای حفظ بقای این مقاومت مردمی و به سرانجام رساندن این ودیعه گرانبها قراربگیرند برای بذل جان و مال وهستی و داروندار خود در میدان نبرد با دشمن ضد بشری (اینجا دستگاه قضایی فرانسه به نیابت از رژیم آخوندی) لحظه ای درنگ نخواهند کرد و حاضرحاضر گویان به مصافش خواهند رفت و هرگز نخواهند گذاشت که آنها را به آسانی درپای منافع سیاسی و اقتصادی حقیرخود ذبح کنند.
شهادت خواهران مجاهد ندا حسنی و صدیقه مجاوری و مجروحیت بسیار شدید تنی چند از مجاهدین بدلیل خود سوزی توانست راهگشای طنین اندازی صدای مظلومیت این مقاومت درجهان شود وازاینروی وجدان آگاه بشریت را دراعتراض نسبت به ظلم وتعدی که اینچنین برمقاومت مردمی سازمان یافته رفته بود را به حرکت درآورد.
بارها درباره تاثیرات سرفصلهای مهم و سرنوشت سازی چون ۳۰ خرداد سال ۶۰ و یا کشتار سال ۶۷ مقاومت مردمی در پیکار با رژیم ضد بشری آخوندی مطالبی گفته و نوشته شده است. اما بواقع میتوان از واقعه ۱۷ ژوئن به لحاظ کمی و کیفی بعنوان یکی از سر فصلهای بسیار مهم نام برد، چرا که اولا حمله آمریکا به عراق واشغال این کشورفرصت مناسبی را برای نفوذ سیاسی رژیم دراین کشورایجاد کرده بود که طی آن امکان حمله وتعرض به نیروهای ارتش آزادیبخش ملی (بال نظامی) ازطرف نیروهای نظامی وابسته به رژیم بیش ازپیش فراهم شده بود وثانیا حمله و یورش به محل اقامت خانم مریم رجوی بعنوان رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت و دفاترشورا درفرانسه (بال سیاسی) و دستگیری ایشان با یک سیاست تهاجمی موازی، هماهنگ و از پیش طراحی شده چندین کشوراروپایی (که سیر حوادث بعدی مهر تاییدی بر این مدعا بود) برای نابودی کامل و یا حدالامکان تضعیف این مقاومت، اهمیت آن را بسا دو چندان میکند.
اینجا دیگرهدف "نابودی و متلاشی کردن تام وکمال مقاومتی خونبارو این شجره طیبه با ریشه ای عمیق در تاریخ صد ساله مبارزه مردمی و مشروع که با خون بیش از ۱۲۰۰۰۰ شهید آبیاری شده است ، بود.
درهمان ساعات نخست و پس از فارغ شدن از شوک اولیه، نخستین سوالی که برای هر ناظری مطرح بود، این سوال بود که "به چه دلیل و چرا" چنین تهاجم گسترده ای علیه یک گروه سیاسی با بیش ازدو دهه اقامت، آنهم در کشورمهد دمکراسی؟
لیست بلند موارد اتهام و طبقه بندی این پرونده بعنوان "امنیتی و تروریستی" برخی از عافیت طلبان را بسرعت از پیرامون شورا دور کرده، چندی را به انفعال کشانده وبرخی را نیزدرنهایت به دامان رژیم کشانده بود.
البته در این بین نقش اضداد مقاومت نیز درهمراهی با این توطئه کثیف بسیار برجسته بود. آنها در یک هماهنگی و همکاری مستقیم بعنوان شاهد وهمزمان با این توطئه تا توانستند به بازنشخواری اتهامات واهی وسخیف وزارت بدنام اطلاعات آخوندی مبنی بر سکت بودن مجاهدین، شکنجه و اعدام درقرارگاههای ارتش آزادیبخش، ترور کارگر و بقال و دیگر افراد غیرنظامی بیگناه در ایران پرداختند و درآخر نیزدرمذمت "خود سوزی بعنوان دستور تشکیلاتی" داد و فغان سر دادند (بعضی از این افراد چندین سال بعد "خود سوزی" دستفروش تونسی را بدلیل ظلمی که توسط ماموران دولتی براو روا شده بود و فریادرسی نیافته بود که منجر به جرقه بهارعرب شد را عملی" قهرمانانه" خواندند).
بواقع این اضداد برای حجیم شدن پرونده ازطریق همکاری تمام عیاربا دستگاهای اطلاعاتی و با حضوریافتن نزد قاضی پرونده بعنوان شاهد و تکراراین اتهامات بی پایه و اساس ماموریت خود را به بهترین شکل انجام دادند.
اما ازآنجاییکه حقیقت را برای همیشه نمیتوان در پس پرده نگاه داشت و بقول معروف "عدو سبب خیرمیشود"، یاران و هواداران دورو نزدیک این مقاومت از سراسر دنیا با ترک خانه و کار و زندگی خود و برای اعتراض به این توطئه کثیف خود را به فرانسه رسانده وتوانستند شرایط وجو حاکم براوضاع را که بسیار نا امید کننده بود، با رزم سیاسی جانانه و با همیاری وجدان های بیدارفرانسوی از جمله خانم دانیل میتران وهمچنین از طریق مصاحبه های مطبوعاتی توسط مسول و اعضای کمیسیون خارجه شورا و افشای مدارک زد و بند های سیاسی و اقتصادی (قرارداد ۷ میلیاردی شرکت توتال فرانسه با رژیم ایران) به نفع خود تغییردهند و تمامی این توطعه ها را بر سر عاملین آن خراب کنند.
یورش به دفاتر شورا که با استناد به ادله وشواهد نا مبهم و ناکافی و بی پایه واساس انجام گرفته بود، میرفت تا ضربه سنگینی برحیثیت دستگاه قضایی فرانسه که با همکاری قوه مجریه بطور ناعادلانه رفتارکرده بود، وارد کند. ازاینرو شخصیتهای سیاسی و حقوق بشری فرانسوی که ازیکسو و از آنجاییکه دستور و رفتار قاضی این پرونده منجربه بی آبرویی برای دستگاه قضاییه فرانسه شده بود وازسوی دیگر شاهد نقض آشکارحقوق پناهندگان سیاسی در کشورخود بودند، به حمایت از مقاومت برخاستند و به سهم خود نیز دست به افشای این زد و بند کثیف سیاسی، اقتصادی زدند.
بدینسان "شری عظیم " میرفت که به "خیری کثیر" تبدیل شود.
ازآنجاییکه حضورمجاهدین و دفاتر شورا درفرانسه از همان روزهای آغازین برای دولتهای وقت فرانسه بدلیل سیاستهای استمالت از رژیم آخوندی و فشارهای سیاسی، تهدید و شانتاژ از طرف رژیم و بدلیل حفظ روابط اقتصادی خود با رژیم همیشه مشکل ساز بوده، این دولتها همواره سیاست منزوی کردن مجاهدین را چه درعرصه فعالیتهای سیاسی و چه از طریق بایکوت خبری در رسانه های دولتی دردستور کار خود داشتند تا اینکه حدالامکان حضور آنها را در فرانسه کمرنگ جلوه دهند. اما این واقعه باعث شد تا اخبار مربوط به مقاومت مردم ایران که تا قبل ازآن بیشتردر برخی از رسانه های غیر دولتی انعکاس داشت به یکباره در صدراخبار رسانه های معتبر فرانسه و جهان قرار بگیرد و بقول آقای ایو بونه رئیس پیشین سازمان امنیت فرانسه این عمل دولت فرانسه باعث "بیمه شدن" مقاومت شد.
تقبیح و انزجارناشی از این عمل در نزد افکار عمومی و رسوایی هر چه بیشتر آن پس از افشا ی نقش مستقیم رژیم با مشروط کردن عقد قراردادی ۷ میلیاردی با شرکت نفتی توتال فرانسه درازای پرونده سازی علیه مقاومت چنان بالا گرفت که بناچار پس از۱۶ روز بازداشت غیر قانونی حکم به آزادی خانم مریم رجوی و دیگران داده شد. این پرونده که از روزاول برروی اتهامات بی پایه و اساس ورسوایی شهود بعنوان عوامل رژیم بنا شده بود، در پی یک کارزار حقوقی علیه آن توسط وکلای مدافع خوشنام فرانسوی و درطی برگزاری چندین دادگاه به دلیل خالی بودن پرونده ازمدارکی که دال برتایید اتهامات وارده باشد ازمقاومت مشروع مردم ایران درتمامی موارد رفع اتهام شد.
پس ازآزادی خانم مریم رجوی و بازگشت پیروزمندانه ایشان و استقبال پر شور وبی نظیر پشتیبانان مقاومت، بخصوص همسایگان شرافتمند و حامیان فرانسوی درشهراوربخصوص آقای ژان پیربکه شهردارشریف این شهر که با حمایت خود درآن شرایط بس خطیر وسرنوشت سازو با حضور مداوم خود در جمع معترضین قوت قلبی برای همه بودند وازهیچگونه کمکی دریغ نکردند و پوشش خبری همزمان رسانه های مهم بین المللی ازاین رویداد، جایگاه وموقعیت مقاومت اساسا چه به لحاظ "کمی و چه به لحاظ کیفی" دیگر با گذشته قابل مقایسه نبود.
پس از آن رویداد و تا به امروز دوستان و دشمنان مقاومت پیوسته شاهد تثبیت هرچه بیشتر، رشد واعتلای کیفی وکمی این مقاومت بوده وهستند و بقول خواهری مجاهد این مقاومت امروز در جایگاهی قرار دارد که بمانند لقمه ای درگلوی مماشاتگران گیرکرده که نه میتوانند این لقمه را براحتی قورت بدهند و نه اینکه میتوانند آنرا پس بدهند.
همایش سالانه این رویداد امروز به گسترده ترین ومهمترین صحنه و پلاتفرم مبارزه در سطح بین المللی نه تنها در برابر رژیم آخوندی بلکه فراترازآن نیز به میعادگاه و خاستگاهی برای کارزار بین المللی در برابر خطرات ناشی از بنیاد گرایی اسلامی در منطقه و جهان که بگفته خانم مریم رجوی "بسیار خطرناکتر" از دستیابی رژیم به سلاح هسته ای میباشد، تبدیل شده است.
بمنظور تاکید براهمیت به برگزاری این سنت سالانه به دو نکته اساسی باید توجه داشت :
نکته اول حضورگسترده و چشمگیرسیاستگذاران و سیاستمداران آمریکایی و اروپایی از احزاب مختلف و بدورازاختلافات دیدگاهی وحزبی خود وهمچنین شرکت و حضور شخصیتهای اجتماعی، فعالین حقوق بشری، وکلا و حقوقدانان بین المللی واصحاب فرهنگ وهنرازسراسر دنیا و آنهم تنها برحول یک "هدف مشخص" که همانا حمایت ازتلاشهای مقاومت در مبارزه با رژیم آخوندی بعنوان پدرخوانده تروریسم بین المللی و کانون اصلی پرورش و صدور بنیاد گرایی اسلامی در منطقه و جهان وهمچنین به رسمیت شناختن مقاومت مردم ایران بعنوان "تنها آلترناتیو مشروع" دربرابر رژیم ضد مردمی آخوندی و
نکته دوم تلاشها و بسیج گسترده رژیم درسنگ اندازی و مانع تراشی برای برگزاری این مراسم سالیانه از طرق تهدید و شانتاژ به قطع روابط دیپلماتیک و تلاشهای عبث و بیهوده دراعتراض به برپایی این مراسم به دولت فرانسه و همچنین بسیج هرساله عوامل مزدور خود درایام نزدیک به این روزاز طریق نشرو تکراراراجیف خود ساخته و شیطان سازی خصوصا علیه مجاهدین درسایتهای اینترنتی برای تحت الشعاع قرار دادن این مراسم میباشد .
در اینجا شاید بیمورد نباشد که اشاره ای مجدد به تلاش رژیم در سال گذشته در اینباره داشته باشیم.
سال گذشته در زمانی نه چندان طولانی پیش از برگزاری مراسم سالانه مقاومت، ایرج مصداقی ننگین نامه سرگشاده ۲۳۰ صفحه ای خود را که محتوی آن "جمع آوری، بازنویسی و رونویسی اتهامات سخیف وتکراری" وزارت بدنام اطلاعات وعواملش در طی ۲۰ سال گذشته بوده (خود نیز به تکراری بودن این اتهامات معترف بوده ) وآنهم با سرعت اعجاب انگیز ۸ روزه خطاب به آقای مسعود رجوی منتشرمیکند. پس از انتشار این ننگین نامه و "دو هفته" قبل از برپایی این سنت سالانه دوعضوپیشین شورا (قصیم و روحانی ) متن استعفانامه ی خود را بطور ناگهانی وغیرمترقبه و در یک هماهنگی کاملا آشکاردرسایت پژواک ایران متعلق به ایرج مصداقی ودرج همزمان آن دردیگرسایتهای مربوط به وزارت اطلاعات انتشار میدهند. بلافاصله پس از علنی شدن این "حرکت کاملا سیاسی" از پیش طراحی شده مزدوران ریز ودرشت و وابستگان "انجمن نجات" رژیم در یک کر مشترک نیز درحمایت ازاین حرکت وارد صحنه شدند و بسیاری از پرده ها به کنار زده شد.
در این سال نیزعلیرضا نوری زاده با پخش و انتشار سلسله مطالبی چه ازشبکه جهانی ایران فردا بمدیریت خودش و درج دو مطلب درسایت گویا با عناوین "غیبت صغری کی به پایان میرسد ؟" و" جایگاه فرح پهلوی در مبارزه ملت ایران برای آزادی و دمکراسی " بفاصله کوتاهی ازهم به این امر دست زده است. موضوع مقاله اول در وهله اول حمله مستقیم و بیشرمانه به آقای مسعود رجوی وعینا تکرارمطالب ننگین نامه سال گذشته ایرج مصداقی و دیگر مزدوران بوده و درادامه که هدف اصلی این مقاله بوده "شناسایی و گرا دادن محل اقامت" ایشان میباشد.
در مقاله دوم اما هدف سم پاشی علیه "اعتبارومحبوبیت" خانم مریم رجوی در سطح بین المللی درراه مبارزه شان برای آزادی و دمکراسی در ایران و سوز و گداز ناشی از آن میباشد. این ابلهه و کودن اجاره ای سعی کرده با مقایسه ایشان با خانم فرح پهلوی و با تعریف و تمجید ازشهبانوی پیشین ایران، محبوبیت خانم مریم رجوی را خدشه دار کرده وبه زعم خود ازاعتبار بیاندازد. دراینمورد فقط میتوان گفت، چنانچه در گذشته نیز درمطلبی به آن اشاره شد، مبارزه در راه آزادی و دمکراسی مردم ایران ملک مطلق کسی نبوده و اتفاقا جبهه رزم علیه این غارتگران و آدمکشان چنان گسترده است که برای هر کسی به اندازه حد و توان خود که بجد خواهان سرنگونی تام و تمام این رژیم پلید با تمام جناحهایش باشد دراین جبهه امکان حضورهست. اگر امروز خانم فرح پهلوی بعد از مشاهده بیش از۳۰ سال جنایت این دشمنان دیارکهن باستانی، سرزمین کوروش بزرگ و نابودکنندگان فرهنگ واخلاق این مرز و بوم آریایی خودشان درمبارزه علیه این رژیم ضد ایرانی که تا به امروز تنها نظاره گربوده اند و به زندگی عادی خود مشغول بوده وهستند همچنان مترصد هزینه کردن جایگاه و اعتبار جهانی خود درراه مبارزه با این رژیم ضد ایرانی هستند خود گواه این واقعیت است که مبارزه علیه این رژیم سفاک فراترازحرف وشعار، هزینه و بهای بسیارسنگینی را طلب میکند که نه ایشان و نه دیگرمدعیان (حد اقل تا به امروز) حاضر به پرداخت آن نیستند ،اگرغیرازاین است خواهش میکنیم تشریف بیاورید "این گوی واین میدان ".
باور کنید که این مقاومت از حضور تمام کسانی که بجد خواهان سرنگونی این رژیم پلید آخوندی درتمامیت آن هستند و در راه استقرار حکومتی آزاد، دمکراتیک و مردمی مبارزه میکنند، نه تنها خوشحال میشود بلکه از گستردگی این جبهه چنانچه تا کنون نیزچنین بوده است (طرح همبستگی ملی) بغایت استقبال میکند.
نکته آخراینکه آیا روی دیگرسکه چنین سوزو گدازکردن هایی آنهم ازطرف کسی که بوقت و بفرموده چنان عاشقانه در وصف کمالات رهبر سه تارزن عارف و شاعر سید علی و آخوند خندان و شیاد سید محمد خاتمی چنان بی پروا قلمفرسایی میکرد، اعتراف ضمنی به اعتباروجایگاه بین المللی و نقش و جایگاه خانم مریم رجوی در راه مبارزه ایشان برای آزادی و دمکراسی در ایران نیست ؟ قطعا چنین است.
البته اینگونه تشبثات بدلیل وجهه بین المللی مقاومت هرگزراه به جایی نبرده و پس ازاین نیزنخواهد برد.
مطالب فوق تنها بجهت یادآوری به اهمیت این روز نوشته شد تا تمام کسانی که دغدغه آزادی مردم خود را دارند، با حضور گسترده و پر شکوه خود در این کارزار بین المللی همچون سالهای گذشته این روز را ارج بنهند تا اضداد این مقاومت باردیگر بورو کور شوند.
به امید حضوری فعال در این سنت سالانه
با درود به شهدای ۱۷ ژوئن ندا حسنی و صدیقه مجاوری
با احترام و پوزش ازاطلام کلام
رضا محمدی
30.05.2014