دست آخوندها را از تعرض به ساحت علم و دانش کوتاه کنیم !!
این توافق نامه دو سال اعتبار دارد ولی در صورت موافقت طرفین ؛ اعتبار تفاهم نامه قابل تمدید میباشد . بر اساس این تفاهم نامه تمام تصمیم سازیها ؛ برنامه ریزیها و تعیین محتواهای تربیتی و آموزشی مدارس بر عهده مدیریت حوزه علمیه و مسائل اجرائی پیشبرد امر ؛ بعهده اداره کل آموزش و پرورش است .
مهران مجیدی نماینده ستاد همکاری حوزه و آموزش و پرورش به خبرگزاری تسنیم میگوید : مدیریت حوزه با استقرار روحانی در مدارس مدیریتِ تربیتی مدارس را بعهده خواهد گرفت . وی در ادامه گفته است : این حرکت در چارچوب احکام دینی و مقرراتِ نظامِ جمهوری اسلامی و در راستای اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با محوریت نشر اندیشه و تبعیت از ولایت فقیه و رعایت شئونات دینی صورت می گیرد . مطابق بندهای این تفاهم نامه تأمین مالی این پروژه از جمله هزینه امکانات لازم و حقوق و مزایای روحانی مستقر در مدرسه ها ؛ همه بعهده آموزش پرورش میباشد .
البته قبل از آن نیز در سال 1388 ــ در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد ــ تفاهم نامه ای میان وزیر آموزش و پرورش و مدیریت حوزه علمیه قم به امضاء رسید که بر اساس آن 4200 واحد آموزشی ــ ابتدائی ؛ راهنمائی و دبیرستان ــ برای 5 سال در اختیار حوزه های علمیه قرار گیرد . که بدلیل عدم استقبال ؛ این طرح با شکست سختی مواجه شد .
این اقدام ــ امضای تفاهم نامه میان حوزه و اداره آموزش و پرورش ــ با اعتراض شدید " سازمان معلمان ایران " مواجه شده ؛ مسئولان این سازمان در مخالفت با این برنامه میگویند : این تفاهم نامه ؛ استقلال آموزش و پرورش را مخدوش میکند و با قوانین و مقررات آموزش و پرورش در تعارض است . آنان خواستار لغو این تفاهم نامه شده اند .
شاهد علوی از اعضای پیشین " شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان ایران " معتقد است و میگوید : روحانیون فکر میکنند ؛ آموزش و پرورش نمیتواند و یا نمیخواهد در چارچوب عشق به رهبری و ترویج گفتمان فقهی و تبعیت از ولی فقیه حرکت کنند . برای همین هم خودشان دست بکار شده اند . این در حالی است که مطابق کنوانسیونهای بین المللی که ایران هم آنها را امضاء کرده است " تربیت روحی و روانی کودکان وظیفه نهاد آموزش است " .
بنابراین واگذاری وظیفهِ آموزش به کودکان به حوزه های علمیه که کار و وظیفه اصلی اش تربیت آخوند و بررسی و تحقیق در متون و کتابهای فقهی و دینی است ؛ با تعهدات ایران در قبال این کنوانسیونِ جهانی مغایرت دارد . این اقدام همچنین با تعهدات اداره آموزش و پرورش در قبال خانواده ها و والدین کودکان ؛ که بچه هایشان را برای فراگیری علم و دانش مطابق استانداردهای جهانی به مدرسه ها میفرستند نیز ؛ در تعارض است .
راستی این بار آخوندهای فاسد و جنایتکار حاکم بر کشور ؛ برای نو باوگان و کودکان بیگناه ایران چه نقشه های شوم و چه خوابهای هولناکی دیده اند ؟
آخوند روضه خوان و خرافه پرداز که تبحر آنان در فالگیری و جادو و تعزیه خوانی است چه رابطه ای با علم ؛ دانش و آموزش و پرورش که از دستاوردهای جهان مدرن است ؛ دارد ؟ و با کدام توان مندی و شناخت از جامعه شناسی و روانشناسی و ... میخواهند کودکان ایران را در مدارس تربیت کنند . مگر غیر از این است که بزرگان این جماعت ــ آیت الله مشکینی ــ در مصاحبه ای گفته بود : ما ــ یعنی آخوند جماعت ــ نمیدانیم " جامعه شناسی " چیست .
چرا بعد از گذشت 35 سال از حیات ننگین این نظام و بعد از شکست در کودتای فرهنگی در دانشگاهها ؛ رژیم مجبور شده است مدیریت مدارس ــ که در تحولات مربوط به رنسانس اروپا ریشه دارد و در تقابل با ساختار فکری آخوندها میباشد ــ و تربیت و آموزش نوباوگان کشور را به آخوندها بسپارد ؟ این در حالی است که ؛ تربیت و آموزش بر اساس باورهای دینی و اعتقادی به استقلال شخصیت و آزاد اندیشی دانش آموزان لطمه جدی و جبران ناپذیری وارد میسازد ؛ تا چه برسد به آموزه های دینیِ آخوندها که مملو از خرافات و اوهاماتِ عقل ستیز است .
در حالیکه مطابق گفته رئیس " کمیسیون آموزش و تحقیقات " مدارس سراسر کشور به 170 هزار " مربی بهداشت " نیاز ضروری دارند . چرا حکومت آخوندی برای رسیدگی به بهداشت و درمان در مدارس و پیشگیری انواع بیماریهای روحی و جسمی رایج در مدارس ؛ " تفاهم نامه " با مسئولین بهداشت و درمان کشور ؛ امضاء نمی کنند ؟
بنابر اظهارات معاون " نوسازی و باز سازی مدارس کشور " در وزارت آموزش و پرورش ؛ بیش از 150 هزار کلاس درس در مناطق محروم کشور و 200 هزار کلاس در سراسر ایران ؛ سیستم گرمایشیِ مطلوب و استاندارد ندارند و حتی بسیاری از مدارس کشور از اساس فاقد هرگونه وسایل گرما زائی هستند . همچنین مطابق آمار وزارت آموزش و پرورش بیش از 4 میلیون دانش آموز در فصل سرما همواره در معرض آتش سوزی و صدمات دود گرفتگی و خفگی هستند . مردم ایران ؛ خاطره آتش سوزی که در مدرسه " شین آباد اتفاق افتاد و منجر به مرگ دو تن و سوختگی شدید سایر دختران کلاس چهارم ابتدائی شد را ؛ فراموش نکرده اند .
همچنین مطابق اظهارات " رئیس سازمان نوسازی مدارس " بیش از یک سوم دانش آموزان کشور در مدارسی مشغول تحصیل هستند که می بایست سالها پیش تخریب و بازسازی میشدند و بیش از 500 هزار کلاس در کشور ؛ خشتی و گلی و فاقد هر گونه استاندارد ایمنی هستند . مدارسی که خطر فرو ریزی دیوارهای آنها جان هزاران دانش آموز را تهدید میکند .
در چنین حالتی ؛ تأمین و اختصاص بودجه برای باز سازی مدارس و رفع کمبودهای مورد نیاز ؛ ضروری تر است یا اختصاص بودجه نا چیز این وزارتخانه ــ بعنوان حقوق و مزایا ــ به استقرار آخوند در مدارس ؟ در حالیکه اکثر مدارس کشور فاقد کتابخانه ؛ آزمایشگاه و سایر نیازهای آموزشی است ؛ در حالیکه بودجه ای برای ترمیم خرابیها و رفع نیازمندیهای مدارس وجود ندارد و در حالیکه آموزش و پرورش حتی اعتباری برای " پرداخت سالانه " به مدارس در اختیار ندارد . به چه دلیل باید آموزش و پرورش هزینه استقرار آخوند در مدارس را ؛ بعهده بگیرد ؟
از طرف دیگر در حالیکه مدارس و مراکز آموزشی کشور ؛ اموال و سرمایه های دولتی محسوب میشوند و بودجه آنها از مالیاتهای مردم ؛ عوارض دولتی و از طرف دولت تأمین میشود ؛ واگذاری و یا انتقال این اموال و سرمایه ها به حوزه های علمیه که حداقل در حرف و در روی کاغذ نهادی غیر دولتی است ؛ هیچ توجیه قانونی و منطقی ندارد ؟
در حالیکه نهاد " مرکز خدمات حوزه علمیه قم " که مسئولیت اقدام به پوشش بیمه ؛ تسهیلات مسکن و سایر خدمات ضروری برای آخوندها را بعهده دارد ؛ به تنهائی بودجه ای بیشتر از بودجه کل دانشگاه تهران را ؛ در بودجهِ دولت " تدبیر و امید " روحانی بخود اختصاص داده است ؛ آخوندها چه نیازی به چنگ اندازی به بودجه اندک اداره آموزش و پرورش دارند ؟
اقداماتی مانند واگذاری مدیریت تعدادی از مدارس به حوزه علمیه ؛ وجود پایگاههای بسیج دانش آموزی در مدارس ابتدائی و راهنمائی ؛ وجود 4 هزار مدرس تربیت شناسی و اعزام هزاران روحانی به مدارس ؛ سالها آموزش ایدئولوژیک ؛ تصفیه مدارس از معلمان غیر ولائی ؛ افزایش ساعات دروس دینی و قران ؛ گزینش ایدئولوژیک معلمان ؛ سانسور کتب درسی ؛ استخدام هزاران خواهر" زینب " در مدارس بعنوان معلم دینی ــ تا از کودکان در باره نماز و روزه و رفت و آمدهای پدر و مادر هایشان جاسوسی کنند ــ ؛ مهمتر از همه انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها ــ که جداگانه یآن اشاره خواهم کرد ــ و دیگر فجایعی که حکومت دینی در این 35 سال در کشوری با فرهنگ و تمدنی تاریخی انجام داده است ؛ چه سودی در حل مشکلات مردم و کشور داشته و چه دستاوردهائی را نصیب علم و دانش در مدارس و آموزشگاه های کشور کرده است ؟
راستی روحانیت با در اختیار داشتن حدود 70 هزار مسجد ؛ بیش از ده هزار امام زاده ؛ تریبونهای نماز جمعه ها ؛ صدا و سیمای آخوندی و هزاران تریبون دیگر ؛ چه نیازی برای ورود باین عرصه دارد ؟
و در سئوال آخر ؛ نظر و مخالفت والدین و خانواده ها که اعتمادی به آخوندها ندارند و نمی خواهند فرزندان خود را به مدرسه ای بفرستند که بجای تحصیلکرده علم و دانش ؛ آخوند ؛ فقیه و آیت الله تحویل بگیرند و با این طرح و تفاهم نامه ضد ملی مخالف اند ؛ چه میشود و اعتراض خود را کجا و چگونه بیان کنند ؟ و هزاران سئوال دیگر که می تواند مطرح باشد . این مقاله کوششی است برای نور انداختن به این معضل و کنکاشی در آن
" انقلاب فرهنگی " اولین رویاروئی خونین :
دشمنی و مخالفت آخوندها و نظام دینی حاکم بر ایران با علم ؛ دانش ؛ مراکز علمی و دانشگاهها در این 35 سال همیشه وجود داشته است . بخاطر آن در این مدت ضربات جبران ناپذیری به پیشرفت علم و دانش در کشور ما ؛ وارد شده است . بارزترین شکل مخالفت نظام دینی با علم و دانش ؛ حمله بدانشگاهها به بهانه " انقلاب فرهنگی " بود که با سرکوب ؛ قتل و اخراج هزاران دانشجو ؛ استاد و کارمند دانشگاه جریان یافت و به مدت 3 سال تمام دانشگاههای کشور بسته شدند .
بعد از بازگشائی دانشگاهها ــ بعد از 3 سال ــ ؛ تمام کتب درسی دانشگاه مورد بازنگری قرار گرفت و شرط ورود مجدد دانشجویان به دانشگاهها ؛ قبولی در امتحان " گزینش اعتقادی " شد . اکنون نیز در دولت روحانی با افزایش بودجه حوزه ها ــ و 18نهاد مذهبی وابسته به حوزه ــ نسبت بدانشگاهها و مؤسسات وابسته بآن ؛ کماکان این سیاست بصورتی پوشیده ؛ ادامه دارد .
در واقع سرکوب خونین دانشگاهها تحت عنوان انقلاب فرهنگی اولین رویاروئی خونین علم و دانش با جهل و خرافات حوزه ها بود که بعلت ناتوانی آخوندها در مقابله نظری با آزاد اندیشیِ جامعه علمی و روشنفکری در سالهای اول انقلاب اتفاق افتاد . خمینی بنیانگذار این نظام در پیام نوروزی خود در حمایت از حمله و کشتار دانشجویان گفت : ....... باید اسلام راستین را جایگزین همه اندیشه ها نمائید ــ روزنامه کیهان 6 فروردین 1359 ــ خمینی در ادامه گفت : اگر تربیت اصولی در دانشگاهها میداشتیم ؛ هر گز طبقه روشنفکر دانشگاهی نمیداشتیم .
بعد از پیروزی انقلاب در بهمن 57 و بعد از آنکه عقب مانده ترین گرایش سیاسی تاریخ معاصر ؛ قدرت سیاسی را در ایران بدست گرفت ؛ اولین نمایش مخالفت با علم و دانش با اردو کشی اوباشان بسیجی و لباس شخصی های قداره بند بدانشگاه های کشور تحت عنوان " انقلاب فرهنگی " نشان داده شد . خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی در دیدار با نمایندگان دوره اول مجلس در جماران در 8 آبان 1358 گفت : ما دانشگاهی را که شعارش این باشد که میخواهیم ایران متمدن و آباد داشته باشیم و رو به تمدن بزرگ برویم ؛ نمی خواهیم .
خمینی بعدا" هم در وصیّت نامه اش دانشجویان را بی نصیب نگذاشت و گفت : در نیم قرن اخیر آنچه به ایران و اسلام ضربه مهلک زده است ؛ قسمت عمده اش از دانشگاه بوده است .
در واقع حمله به دانشگاهها و انقلاب فرهنگی ؛ دومین فاجعه بزرگ برای ملت ایران بعد از فاجعه روی کار آمدن حکومت اسلامی بود . در این حمله مغول وار تقریبا" زحمات یک صد ساله دلسوزان علم و دانش کشور از جمله سرمایه گذاریهای علمی ؛ تخصصی بر باد رفت و حوزه علوم اجتماعی ــ بعنوان تنها حوزه مشروع آکادمیک در این باره ــ بایکوت و فیلترینگ شد ؛ منابع تخصصی در زمینه علوم انسانی و تربیتی نابود شده و لگد کوب سم ستوران وحشی و عقب مانده آخوندها و اوباشان حزب اللهی شد و تا مدتها کلاسهای دانشگاهی به کلاسهای حوزوی شبیه شدند .
با انقلاب فرهنگی ؛ دانشگاهها و آموزشگاه های عالی ایران که از استانداردهای بالای آموزشی برخوردار بودند به سطح حوزه های علمیه تنزل یافت و کلاسهای درسی آن به کلاسهای آموزش رساله های علمیه آیت الله ها و آموزش و تفسیر قران و حدیث ؛ دعا خوانی و ..... بدل شده و صحن دانشگاهها هم بعضا" به قبرستان شهدای جنگ ضد میهنی ایران و عراق تبدیل گردید . در این کودتای فرهنگی که دامنه آن به دبیرستانها هم کشیده شد نزدیک به 60 در صد معلمان ؛ اساتید دانشگاهها و عالیرتبه ترین مدیران نهادهای آموزسی مشمول تصفیه و پاکسازی قرار گرفتند .
جلال الدین فارسی که خود از اعضای بر جسته " شورای انقلاب فرهنگی " بود نقل میکند که خمینی گفته بود : اعضاء و طرفداران گروههای سیاسی را نه به دانشگاه ها بپذیریم و نه بگذاریم ادامه تحصیل بدهند . احمد خمینی در جلسه شورای انقلاب فرهنگی که با حضور خمینی تشکیل شده بود ؛ به پدرش میگوید : دانشجویانی توده ای را که چند ماه دیگر مانده تا دکتر بشوند ؛ اجازه بدهید که این چند ماه را تمام کرده بروند دنبال کارشان . خمینی با قاطعیت گفته است : همان مقدار هم که خوانده اند نباید میخواندند .
در واقع آنچه که تحت عنوان انقلاب فرهنگی در دانشگاههای کشور ایران اتفاق افتاد لکه ننگی است بر دامان فرهنگ ؛ علم و ادب ایران که جز با سرنگونی مسببین این فاجعه بزرگ ؛ یعنی رژیم علم ستیز و فرهنگ بر باد ده آخوندی ؛ زدوده نخواهد .
اما دانشگاههای ایران چون ققنوس از خاکسترهای بجای مانده پر کشیدند ؛ زنده شدند و دانشجویان باز هم مبارزه با استبداد دینی را ؛ از نو آغاز نمودند و سرانجام در تیر ماه 1387 ؛ به همت دانشجویان دلیر و آزادیخواه ؛ تغییر و جابجائی در پایگاه اجتماعی رژیم در دانشگاهها بوقوع پیوست . توازن نیروئی در دانشگاها به نفع آزادی و دمکراسی چرخش نمود و بزرگترین قیام دانشجوئی ــ در تاریخ حیات این رژیم ــ در حالی اتفاق افتاد که رژیم سعی کرده بود با انقلاب فرهنگی و با وحدت دانشگاه و حوزه ؛ دانشجویان را بزیر سلطه خود در آورده و آرامش قبرستانی در دانشگاهها برقرار نماید .
بعد از آن و بعد از این جابجائی و کاهش پایگاه اجتماعی بود که ؛ استبداد دینی برای حفظ و ادامه حکومت به نیروهای اجیر شده حرفه ای و سرکوبگر ــ بسیج ؛ سپاه و لباس شخصی ــ روی آورد و از آن پس دیگر استبداد دینی حاکم بر ایران بیشتر بیک فرقه جنایتکار و فاسد و بیک ماشین سرکوب صرف شبیه شد . و به یقین دیری نخواهد پائید که این جرثومه فساد و تباهی به همت دانشجویان دلیر و جوانان برومند ایران ؛ به زباله دان تاریخ روانه خواهد شد .
بهر حال پیروزی آخوندها و نظام دینی در تسخیر دانشگاهها پایدار نبود و بعد از مدتی دوباره دانشگاهها به تسخیر دانشجویان در آمد و به سنگر آزادی تبدیل شد . امروزه بدلیل همین شکست است که حمله خزنده آخوندها به مدارس کشور ؛ آغاز شده است . بنظر میرسد آخوندها با استفاده از تجربه شکست شان از مقاومت دانشجویان ؛ دیگر نمیخواهند از دیواری بلندتر از قدشان بالا بروند و میخواهند این بار ؛ شانس خود را با کودکان و نو جوانان کشور آزمایش کنند .
در بخش بعدی مقاله در مورد ماهیت " تفاهم نامه " میان حوزه علمیه و اداره آموزش و پرورش ؛ اهداف و پیامدهای زیان بار آن خواهم نوشت . .......... ادامه دارد
arezo1953@yahoo.de
09.01.2014 ( 19 دی 1392 )
« بخش دوم »
در بخش قبلی مقاله بعد از نوشتن در باره محتوای " تفاهم نامه " میان حوزه علمیه و اداره آموزش و پرورش به تناقض محتوائیِ وظایف حوزه های علمیه که نهادی سنتی و دینی است و کار و وظیفه اصلی اش تربیت آخوند و بررسی و غور در باره احکام فقهی و متون دینی است با نهاد آموزش و پرورش که نهادی مدرن است و وظیفه اش آموزش علم و دانش بدانش آموزان بر اساس استانداردهایِ علمیِ جهانی است اشاره کردم و بعد در مورد " انقلاب فرهنگی " ؛ نوشتم که ؛
" انقلاب فرهنگی " اولین رویاروئی خونین میان علم و دانش با جهل و خرافات آخوندی بوده و همچنین دومین فاجعه ملی بعد از فاجعه روی کار آمدن آخوندها
در ایران بوده است . در آخر مقاله نیز به شکست و ناکامی آخوندها در مقابله با دانشجویان و اینکه سرانجام با تلاش و مبارزه دانشجویان دلیر و آزاده کشور توازن نیروئی در دانشگاه ها به نفع آزادی و دمکراسی چرخش کرده و در تیر ماه 1387 بزرگترین قیام دانشجویائی ــ طول حیات این رژیم ــ بوقوع پیوست . و ....... اکنون بخش دوم و پایانی مقاله
امّا قبل از پرداختن و توضیح در مورد اهداف و پیامدهای زیانبار این دسیسه آخوندی ــ تفاهم نامه میان حوزه علمیه و اداره آموزش و پرورش ــ خوب است برای آشنائی بیشتر با اهداف و نیات آخوندها به نظرات تعدادی از سردمداران و دست اندرکاران این توطئه ؛ اشاره کنم :
حجت الاسلام محمد حسن نبوی معاون گروه " تبلیغ و آموزش های کاربردی حوزه " با اذعان به بیسوادی و کودن بودن کسانی که برای طلبگی به حوزه های علمیه روی می آورند ؛ میگوید : استعدادهای ورودی به حوزه بسیار پائین است . امّا اگر ما مدارس با جاذبه راه انداختیم و ...... آنها ــ دانش آموزان ــ را تشویق به حضور در حوزه ها خواهیم کرد . بعبارتی آین آخوند میگوید هدف از وابسته کردن مدارس به حوزه علمیه تبدیل مدارس کشور ؛ به سکوی پرشی برای ورود به حوزه ها و تأمین نیروهای با استعداد از میان مدارس ؛ برای حوزه ها میباشد .
حجت الاسلام علی ذوالعلم رئیس ستاد همکاری حوزه علمیه و اداره آموزش و پرورش میگوید : حضور روحانیون در مدارس مانند حضور پزشک در جامعه است . یعنی آخوندها با ورود به مدارس و با شستشوی مغزی دانش آموزان به بهینه سازی آنان در راستای اهداف اسلام عزیز !! و ولایت مداری آنان ؛ کمک میکنند .
محمد بنیادی مدیر کل " نماز ؛ قران و عترت آموزش و پرورش " در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا با اشاره به حضور نزدیک به 21 هزار روحانی زن و مرد در مدارس ــ تحت پوشش یک شبکه انسانی موسوم به " کلید رضوان " ــ بدون اشاره به ناهنجاریهای بوجود آمده و نا امنی مدارس و آموزشگاه ها بخاطر حضور آخوندهاِ با سوابق شناخته شدهِ فساد و هرزگی ؛ به دفاع از این تفاهم نامه پرداخته و گفته است : حضور روحانیت در مدارس برای کودکان آرامش خاصی ایجاد میکند و کودکان میتوانند روحانیون را بعنوان پدران معنوی خود در مدارس داشته باشند .
سید جواد بهشتی مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور قرآنی ــ خبرگزاری بین المللی قران ــ در توجیه و ضرورت وابسته شدن مدارس به حوزه های دینی ؛ از سکولاریزه شدن مدارس و دین گریزی دانش آموزان ناله سر میدهد و میگوید : دانش آموزی که پس از 12 سال درس خواندن از مدرسه فارغ التحصیل میشود ؛ دارای خروجی مناسبی از لحاظ دانش و بینش و انگیزش دینی نیست .
حجت الاسلام مهران مجیدی نماینده ستاد همکاری حوزه علمیه و آموزش و پرورش : این حرکت در چارچوب احکام دینی ........ و در اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با محوریت و نشر اندیشه تبعیت از ولایت فقیه ؛ رعایت شئون و اجکام و ..... مد نظر قرار گرفته است .
تلویزیون رژیم در برنامه " بشارت " در ضرورت اجرائی شدن تفاهم نامه و وابستگی مدارس به حوزه ؛ ضمن اعتراف به شکست نظام دینی در تسلط بر دانشگاهها ؛ میگوید : برنامه آموزش قرآن در دانشگاهها موفق نبوده است و علیرغم اینکه در دانشگاه آزاد ؛ واحد آموزش قرآن پولی نیست و تنها حضور در کلاس برای قبولی کافی است ولی برنامه آموزش قرآن در دانشگاه موفق نبوده است .
و امید رضائی برادر محسن رضائی دبیر شورای تشخیص مصلحت به صراحت گفته است که هدف وابسته سازی مدارس به حوزه ها " حرکت در چارچوب احکام دینی و مقررات نظام و تبعیت از ولایت فقیه " میباشد . اگر چه در این اظهارات ؛ تعدادی از دست اندکارانِ پیشبردِ این پروژه به پاره ای از اهداف رژیم اشاره کرده اند ولی در ادامه مقاله ؛ در باره اهداف رژیم بیشتر توضیح میدهم :
الف ــ اهداف تفاهم نامه :
" ولادیمیر ایلیچ لنین " رهبر انقلاب 1917 روسیه و از تئوریسین های این انقلاب ؛ گفته بود : تربیت کودکان چهار ساله را به من بسپارید تا پس از یکسال ؛ یک نظام سوسیالیستی بسازم .
اگر چه مقایسه آخوندهای فاسد ؛ رذل و مرتجع حاکم بر کشور با کسی که اندیشه هایش با هر نوع ارتجاع و عقب ماندگی در تعارض است ؛ مقایسه نابجائی است . اما آخوندها امیدوارند با تسلط بر تربیت و آموزش کودکان و نو جوانان ایران ؛ باعث تثبیت حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیهی حاکم شوند . اما علت های دیگر امضا تفاهم نامه :
1 ) بی اثر سازی مفاهیم علمی ؛ سکولار و غیر دینی که ریشه در علوم انسانی و تربیتی دارد :
علت دیگر مخالفت و حساسیت آخوندها و نظام دینی حاکم بر ایران ؛ با دانشگاهها و در سال های اخیر با مدارس و آموزشگاهها ریشه در تقابلِ نگرشهای اسلامی با نگرشهای علمی و عرفی دارد . ارزشها و آموزه های علمیِ که در مراکز آموزشی ــ دبستان ؛ دبیرستان ؛ دانشگاه و .... ــ آموزش داده مبشود ریشه در رنسانس اروپا دارند و در تقابل با ساختار فکری آخوندها که ریشه در تفکراتِ سنتیِ اسلامِ تاریخی دارند ؛ میباشد . بهمین دلیل هم در انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها در سال 59 ؛ ساختارهای آموزشی تمام دانشگاهها مورد تصفیه قرار گرفت و درسها و تحقیقات دانشگاهی از فیلترهای آموزه های اسلام
ی و ارزش های حوزوی گذشت .
با مدرن شدن مدارس دست آخوندها از آموزش و پرورش کوتاه شد و آنان دیگر نمیتوانستند چون گذشته ؛ سیستم سنتی آموزش ــ آموزش " مکتب خانه ای " ــ و یا شیوه های آموزشیِ حوزوی را بر مدارس و آموزشگاه های علمی کشور ؛ تحمیل نمایند . اما با امضاء این تفاهم نامه ؛ امکان مغز شوئی جامعه از همان دوران کودکی با دستبرد و تحریف علومی که با فکر و اندیشه سر و کار دارد و ساختار فکری آخوندها را تهدید میکند ؛ فراهم میشود .
بدین ترتیب آخوندها میتوانند با آموزش و القائات دینی به کودکان در مدارس ؛ هم تدوام تفکرات ارتجاعی و قرون وسطائی حوزه ها را ــ حتی در نسلهای بعدی ــ تضمین نماید ؛ هم میتوانند مسئله جذب نیروهای با هوش به حوزه ها را حل کنند و هم با جعل و تحریف حقایق علمی ؛ به بی اثر ساختن مفاهیم علمی و از اعتبار انداختن آنان در میان جوانان کشور ؛ دست یابند و مانع تأثیر گذاری این اندیشه ها در مدارس ؛ دبیرستانها و دانشگاهها شوند .
2 ) تسخیر آموزش و پرورش ؛ کمک به تداوم حکومت دینی :
استبداد دینی بعد از شکست و ناکامی در انقلاب فرهنگی ؛ این بار میخواهد با تسخیر کل نظام آموزش و پرورش و با حاکم کردن فرهنگ و ارزشهای دینیِ مورد نظر خود ؛ بجای ارزشهای ملی ؛ سکولار و غیر دینی به تداوم حکومت ضد بشری خود کمک کند . یعنی بعد از اینکه ؛ آنهمه تلاش برای مغز شوئی و تسلط دین و ارزشهای فقهی بر جوانان و مراکز آموزشی به نتیجه ای نرسیده است ؛ این بار میخواهد بصورتی خزنده تحت عنوان " وحدت حوزه علمیه و مدارس " و با امضای تفاهم نامه میان حوزه و آموزش و پرورش با همان اهداف " انقلاب فرهنگی " با تسخیر وزارت آموزش و پرورش رسمی کشور ؛ کار را یکسره کند .
بعد از قیام اعتراضی مردم و جوانان ایران در خرداد 88 که به مشروعیت زدائی از نظام دینی منجر شد و کمر بند ایمنیِ دینیِ نظام از هم گسسته و بر آن آسیب جدی وارد گردید ؛ رژیم بیش از هر زمانی نگران رویگردانی هر چه بیشتر مردم و بویژه جوانان از نظام دینی ؛ آموزه ها و نهاد های دینی و از جمله حوزه های علمیه و روحانیت میباشد .
اکنون که نظام دینی حاکم بر کشور ؛ تمام تلاشهای 35 ساله اش برای تربیت نسلی رام و سر براه و باورمند به آموزه های قرون وسطائی آخوندها را ؛ شکست خورده می بیند . میخواهد بعد از بی نتیجه ماندن جنایات و فجایع بی شمار در دانشگاه ها و آموزشگاه های عالی ؛ این بار باصطلاح از سرچشمه یعنی از مدارس برای پرورش نسلی وفادار به نظام و جلوگیری از دین گریزی و نگاه منفی دانش آموزان به دین و حاکمیت دینی ؛ شانس خود را بیازماید . یعنی با افزایش غلظت دینی در مدارس و با هر چه بیشتر مذهبی کردن دروس و با تبدیل روحانیون بعنوان صالح ترین مرجع تأثیر گذار برای دانش آموزان ؛ سیاست تربیت
نسلی وفادار به نظام ولایت فقیه را پیش ببرد .
ب ــ پیامدهای تفاهم نامه :
1 ) نا امنی علمی و بی اعتباری مدارک تحصیلی :
بنیان مدرسه و دانشگاه با علم اندوزی ؛ ترقی خواهی و پیشرفت بنا شده ؛ امری که نسبت به آموزه عصر حجری آخوندها ؛ جن و بسم الله است . استبداد دینی با انقلاب فرهنگی ؛ سانسور کتب درسی دانشگاه و افزودن مطالبی به درسهای دانشگاه که فاقد پایه های علمی ــ و صرفا" از متون دینی اقتباس شده ــ بود تأثیرات مخربی بر روند رشد علم و دانش در دانشگاهها داشت .
اجرای این طرح جدید ــ تفاهم نامه ــ در مدارس ؛ که همان اهدافِ انقلاب فرهنگی را دنبال میکند ؛ بهر چه بیشتر ایدئولوژیک و دینی شدن ؛ نهاد آموزش و پرورش کشور دامن میزند . سپردن مدارس به حوزه ها ؛ از آنجا که آموزش در مدارس کاری تخصصی و مدرن میباشد به نهادی ــ حوزه علمیه ــ ضد مدرن و غیر متخصص پیامدهای فاجعه بار و خطرناکی برای نهادهای آموزشی و پیشرفت علم و دانش در کشور داشته و آموزش و پرورش در کشور را از مهارت های علمی و تخصص های لازم محروم میکند و حداقل به یک صد سال قبل و دوران آموزش " مکتب خانه " ای برگشت میدهد .
بعلاوه تسلط و مدیریت مدارس توسط حوزه علمیه باعث بی محتوا شدن دروس و کتب آموزشگاهها و کاهش ضریب اعتماد به دانش آموختگان مدارس دولتی 1*خواهد شد . نتیجه نهائی چنین روندی حذف رسمی و تدریجی متولی اصلی تعلیم و تربیت رسمی در کشور ــ وزارت آموزش و پرورش ــ و ادغام احتمالی وظایف آن در حوزه های علمیه و گسترش فرهنگ " مکتب خانه " ای خواهد شد . و احتمالا" در آینده ای نزدیک ؛ دانش آموزان باید خود را برای فراگیری ابجد *2 و عم جزو*2 آماده کنند .
2 ) گسترش ناهنجاری های اخلاقی در مدارس :
وابسته شدن مدارس به حوزه ها و حضور مستمر آخوندها در مدارس علاوه بر کاهش جدی سطح سواد دانش آموزان ؛ بدلایل تاریخی و فرهنگی و بخصوص بخاطر آلودگی آخوندها به فساد و جنایت در این 35 سال و بویژه بخاطر سوابق ریاکاری ؛ دروغ ؛ هرزگی و ابتذال اخلاقی آخوندها به ناهنجاریهای اخلاقی بیشماری در مدارس دامن میزند و باعث نگرانی و تشویش خاطر خانواده ها و والدین دانش آموزان میشود .
3 ) بودجه ناچیز آموزش و پرورش و جیب گشاد آخوندها :
در حالیکه دست اندرکاران آموزش و پرورش همگی متفق القول میگویند بودجه ای معادل هزار میلیارد تومان فقط برای نوسازی سیستم گرمائی مدارس نیاز دارند و هنوز با گذشت چند ماه از سال ؛ پولی برای این منظور دریافت نکرده اند و همچنین میگویند برای ترمیم و نوسازی 500 هزار کلاس گلی و خشتی که از هیچ استاندار ایمنی برخوردار نیستند ؛ هیچ بودجه ای در نظر گرفته نشده است ؛ چرا باید از همین بودجه ناچیز آموزش و پرورش که کفاف بسیاری از نیازهای ضروری این نهاد را هم نمی دهد ؛ هزینه و مزایای آخوندهائی که ــ در راستای منافع حوزه ها ــ به مدارس تشریف فرما شده و مستقر میشوند ؛ تأمین
و پرداخت شود ؟
ج ــ خوابهای پنبه دانه ای آخوندها :
در این 35 سال حکومت دینی ؛ مردم خود شاهد فساد و جنایت در نهاد های دینی وابسته به آخوندها و بویژه حوزه های علمیه بوده اند . علاوه بر آن به یمن فداکاری و جانفشانی بیدریغ زنان و مردان دلیر و پاکباز ایران ؛ پرده از چهره کریه و درونمایه فاسد آخوندها و دستگاه جهنمی ولایت فقیه فرو افتاده است . دیگر اکنون و بعد از این سالها حاکمیت سیاه آخوندها بر کشور ؛ نه تنها از اتوریته معنوی روحانیت و قداست گذشته چیزی بجا نمانده است بلکه روحانیون در چشم مردم ایران ؛ بعنوان موجوداتی که درونی مملو از فساد ؛ لذت پرستی ؛ دروغ ؛ ریا و تزویر و .... دارند ؛ شناخته میشوند .
امروزه دیگر بر خلاف خوشبینی و اعتماد های اولیه مردم به آخوندها و دین ؛ بخاطر کثرت جنایات و فساد آخوندها در دوران سیاه جکومت دینی ؛ شدت کینه و تنفر از آنها بحدی است که بعد از سرنگونی نظام دینی و محاکمه عادلانه آخوندها در دادگاههای ذیصلاح ؛ در مورد زندگی سر بلندانه آنان در میان مردم هم تردید جدی وجود دارد تا چه برسد باینکه پدر و مادرها با خاطری آسوده کودکان را جهت تربیت و آموزش در اختیار آنان بگذارند .
یعنی در چنین شرایطی بسختی میتوان باور داشت که والدین کودکان ؛ اعتماد خواهند کرد و رضایت خواهند داد که فرزندان شان را به سیاه کار ترین و تاریک اندیش ترین نیروهای جامعه ــ یعنی آخوندها ــ برای تربیت و آموزش بسپارند .
بنابراین در شرایطی که استقرار آخوندها در مدارس و هدف اصلی تفاهم نامه امضاء شده ؛ مقابله با آزاد اندیشی و تسلط و کنترل ایدئولوژیک بر کودکان و نو جوانان ایران است و با هدف " انسان سازی اسلامی " از همان کودکی و در مدرسه ؛ صورت میگیرد . تلاش برای کوتاه و قطع کردن دست آخوندها و دین از مدارس و آموزشگاه های علمی ؛ تنها با تلاش همگانی میسر است و این یک وظیفه ملی برای همه ایرانیان میباشد .
مردم ایران خوب میدانند که آموزش و تربیت صحیح فرزندان شان در مدارس و آموزشگاهها ؛ تنها با یک نطام آموزشیِ سکولار و غیر دینی میسر است . بنابراین با وابسته شدن مدارس به حوزه ها و سلطه آخوندها بر آموزش و پرورش مخالفند و مبارزه خواهند کرد و خوابهای پنبه دانه ای آخوندها را به کابوسی مرگ آور برای آنها و نظام دینی شان تبدیل خواهند کرد
مقابله با این نقشه شوم آخوندها یک وظیفه ملی و میهنی است ؛ زیرا که مطالبات و شعارهای مردم و جوانان و ماهیت اعتراضات آنها در جریان حماسه قیامِ اعتراضی سال 1388 نشان داد که آرمانهای مردم و جوانان ایران و مطالبات آنها رنگ و بوی ایرانی ؛ ملی و غیر دینی دارد و آنها در شعار هایشان خواستار " جمهوری ایرانی " بوده اند و نه جمهوری آخوندی .
پس پیش بسوی نظامِ آموزشیِ سکولار و غیر دینی
arezo1953@yahoo.de
17.01.2014 ( 26 دی 1392 )
پاورقی :
1*
این " تفاهم نامه " مدارس غیر دولتی و انتفاعی را در بر نمی گیرد و تنها در مدارس دولتی اجرا میشود .
2*
" ابجد " آموزش الفبای عربی در " مکتب خانه " های قدیم توسط ملا ــ یک آخوند ــ بود .
" عم جزو " جزوه ای از سوره های کوچک قرآن بود که ملا و یا ملا باجی ــ آخوند زن ــ مکتب خانه به شاگردان ؛ آموزش میداد .
استبدادِ دینی مروّج و عامل اصلی دزدی و فساد « بخش دوم »
من در خانه یک روحانی بزرگ شده ام ؛ بهمین دلیل دروغگوی درجه یکی از آب در آمده ام
« سیبل تورنداک »
در بخش نخست مقاله در باره غارت و تاراج سازمان یافته ثروت و سرمایه های مردم و کشور بوسیله ولی فقیه ؛ آخوندها و وابستگان آنها نوشتم و در مورد چگونگی آن توضیح دادم که استارت اولیه این غارت و چپاولها با تشکیل " ستاد فرمان امام " ــ که برای شناسائی و مصادره اموال و سرمایه های وابستگان به رژیم شاه و ظاهرا" برای کمک به مستضعفان ــ بوسیله آیت الله خمینی زده شد . و بعد ولی فقیه ــ علی خامنه ای ــ را بعنوان دزد اصلی و سرچشمه همه فسادها و هرج و مرج اقتصادیِ گریبانگیر کشور اسم بردم و نوشتم که وی در حالی که از اختیارات نا محدود و فرا قانونی برخوردار است بهیچ ارگان و نÙ
�اد قانونی جواب گو نمیباشد و هیچ نظارتی بر دارائی ها و نهادهای وابسته بوی وجود ندارد و دست او و افراد وابسته بوی برای انجام هر دزدی و فسادی باز است و در آخر به ثروت و سرمایه های نجومی و بی حساب و کتاب ولی فقیه اشاره کردم و ..... . اینک ادامه مقاله
ب ــ بخشی از حیف و میل ثروت و سرمایه های کشور :
درآمدهای های امپراتوری ولی فقیه از بنیادها ؛ آستانه ها ؛ امامزاده ها و سایر اماکن مذهبی ــ که در ادامه به موارد مصرف آن در این رژیم اشاره خواهم کرد ــ ؛ تشکیل شده است . این دارایی ها به مردم ایران تعلق دارد و در حقیقت جزء ثروتها و سرمایه های ملی بوده و متعلق به عموم مردم ایران است و در یک حکومت ملی و دمکراتیک ــ کما اینکه در دوران کوتاه نخست وزیری مصدق کبیر ؛ وی چنین درخواستی به شاه ارائه داد ــ چون هر درآمد دیگری در اختیار دولت قرار می گیرد و برای عمران و آبادی کشور و رفاه و آسایش مردم ؛ هزینه میشود .
اما در این رژیم ضد مردمی و ضد ملی صرف هزینه هائی میشود که نه تنها هیچ سودی عاید مردم و کشور ما نمیکند ؛ بلکه اکثرا" بر خلاف مصالح ملی و منافع مردم بوده و عمدتا" صرف گسترش و نوسازی حوزه های علمیه و پرداخت شهریه بطلاب ایرانی و خارجی ؛ مخارج دفاتر خامنه ای در داخل و خارج کشور ؛ هزینه های دیوان سالاری مذهبی و حکومتی ؛ هزینه برای تبلیغ و تثبیت ولی فقیه ؛ انتشار و تکثیر عکس و کتاب و نوشته های مذهبی برای توجیه و ترویج خرافات مذهبی ؛ ترویج بنیاد گرائی و هرینه صدور انقلاب و تروریسم و ...... میشود .
علاوه بر همه خاصه خرجی هایِ ضد ملیِ ولی فقیه و حکومت دینی ؛ حقوق ویژه روحانیون ــ بدون آنکه کار تولیدیِ مفیدی داشته باشند و یا بدون داشتن هیچ کار و یا مسئولیت دولتی و حکومتی ــ نیز از بنیادهای وابسته به ولی فقیه و یا با بودجه های دولتی ــ مستقیما" از کیسه ملت ایران و ثروت عمومی کشور ــ ؛ پرداخت میگردد . جدیدا" هم که آخوند مرتضی مقتدائی رئیس شورای عالی حوزه های علمیه کشور فرموده اند !!! : " در کشور با کمبود روحانی شیعه مستقر در مناطق و مساجد روبرو هستیم " . معلوم نیست که آخوندهای مفت خور موجود چه مشکلی از مردم و کشور حل کرده اند که اکنون برای گشایش های بیشتر Ø
�ه آخوند های بیشتری نیاز است .
همچنین هزینه ترمیم و باز سازی مساجد و ساختن مساجد جدید ؛ حسینیه ها ؛ هزینه ترمیم و بازسازی امامزاده هایی که از قدیم و قبل از تشکیل جمهوری اسلامی وجود داشته ــ و امامزاده های نو ظهور و جدیدی که هر روزه کشف و پرده برداری میشود ــ و دیگر اماکن مذهبی از این ثروت های باد آورده ؛ تأمین میشود . علاوه بر آن حکومت دینی در تأمین همین هزینه ها برای طلاب خارجی اماکن دینی در کشورهای دیگر با دست گشاده عمل می کند.
ولی فقیه ــ علی خامنه ای ــ خطاب به طلاب و اساتید حوزه های علمیه ؛ میگوید : در حوزه ها هزینه هائی وجود دارد که جز با کمک بیت المال مسلمین و کمکهای دولت امکان ندارد آن هزینه ها تحقق پیدا کند . دولت ها موظفند این هزینه ها را بدهند . حوزه های علمیه ؛ پشتیبانی های گوناگون را از سوی نظام میپذیرد . در راستای همین حیف و میل کردن اموال و دارائی های مردم و کشور است که ؛ جمهوری اسلامی ماهیانه 120 دلار برای 4 هزار طلبه در " زینبیه " سوریه در نظر گرفته که ماه به ماه به آنان پرداخت میشود .
به گزارش سایت " دیگربان " به نقل از خبرگزاری فارس ؛ محمد محمدی گلپایگانی مسئول دفتر علی خامنه ای اعلام کرده که خامنه ای ماهیانه 18 میلیارد تومان برای " شهریه طلاب " اختصاص داده است . وی بدروغ و از ترسِ خشمِ مردم ادعا کرده است که محل تأمین این بودجه از " وجوهات " تأمین شده و حتی یک ریال آن حکومتی نیست . ولی بر فرض راست بودن ادعای نماینده ولی فقیه ؛ او هیچ توضیحی نداده است که چرا وجوهات پرداختی مردم که باید در راه خیر ؛ صلاح و منافع مردم به مصرف برسد به شهریه بچه آخوندهای مفت خور ؛ اختصاص پیدا کرده است .
اکنون که مقداری از هزینه های ثروت های باد آورده ولی فقیه را بر شمردم ؛ به موارد دیگری از ول خرجیهای او از کیسه مردم محروم ایران اشاره میکنم . پاره ای دیگر از موارد مصرف در آمد " بنیاد " ها و دیگر نهادهائی که در اختیار ولی فقیه میباشد عبارتند از :
از وظایف بنیادها پرداخت پاداش به وفاداران و جان نثاران ولی فقیه که در لیست پاداش بگیران اسامی آنها ذکر شده است ؛ همچنین در لیست حقوق و پاداش بگیران اسامی ائمه نمازهای جمعه ؛ افسران امنیتی ؛ بازنشستگان نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بچشم میخورد . بر پایه گزارشی که به بیرون درز کرده است ؛ فرماندهان درجه یک قطعه زمین 1000 متری و به فرهنگی کاران ــ توجیه گران ظلم و جنایات نظام ؛ ستایشگران ولی فقیه و ..... ــ قطعه زمین 500 متری و پرداخت ماهیانه 5 میلیون تومان حقوق بازنشستگی .
بگوشه ای از هزینه های اوقاف ها به نقل از حجت الاسلام علی محمدی ( نماینده ولی فقیه و سرپرست سازمان اوقاف و امور خیریه ) توجه فرمائید .
در بخش بقاع و اماکن متبرکه ؛ در بیش از 2700 امامزاده فعالیت عمرانی و نوسازی صورت گرفته است ؛ زیر پوشش بیمه قرار دادن بیش از 27000 نفر از خدام امامزاده ها ؛ توزیع سهام عدالت برای 28 هزار تن از خدام مساجد و امام زاده ها ؛ برگزاری 1624 مسابقه قرانی در سطح کشور و بین المللی ؛ اجرای 60 هزار محفل قرآنی در 1550 بقعه ؛ برگزاری آزمون تخصصی برای حفظ قرآن ؛ اعزام 220 حافظ قرآن به مسابقات بین المللی ؛ چاپ و نشر بیش از 1 میلیون جلد قرآن و راه اندازی 1200 مرکز قرآنی و فرهنگی در جوار امام زادگان و ....
در 28 شهریور 1391 هم یوسف طباطبائی امام جمعه اصفهان از اداره 20 حوره علمیه در سوریه ؛ لبنان ؛ پاکستان و دیگر کشورهای افریقائی توسط خامنه ای خبر داد و گفت بودجه تمام این حوزه ها بطور مستقیم از سوی خامنه ای تأمین میشود . در سال 90 نیز احمدی نژاد 760 میلیارد تومان از بودجه کشور را به حوزه های دینی کمک کرد .
خبر گزاری فارس : ستاد بازسازی " عتبات عالیات " استان تهران ؛ 70 در صد هزینه ساخت " صحن حضرت زهرا در جوار حرم امیر المؤمنین با برآورد 800 میلیارد تومان را تقبل کرده است .
تازه به کمکهای میلیاردی به گروهها و سازمانهای تروریستی حماس و حزب الله و کشورهای سوریه ؛ عراق و لبنان و ... هم باید اشاره کرد . بنابر گزارشی که بتازگی در روزنامه لیبراسیون منتشر شده است ؛ رژیم ایران تاکنون 17 میلیارد دلار به رژیم بشار اسد در سوریه کمک کرده است .
همانطور که مشاهده میکنید مصارف ذکر شده هیچ ربطی به معیشت ؛ مسکن ؛ بهداشت ؛ تحصیل و ...... مردم و عمران کشور ندارد . بنابراین می بینیم در حالی که آموزش و پروش ( مدارس ؛ دبیرستانها ؛ دانشگاهها و آموزشگاههای عالی و ......) ؛ بهداشت ( بیمارستانها و درمانگاهها ؛ بیمه درمانی ؛ تهیه دارو و ..... ) ؛ جاده ها و راههای کشور و ..... بیش از پیش نیاز به تأمین بودجه برای ترمیم ؛ بازسازی ؛ توسعه و تکمیل دارد ؛ ولی فقیه و آخوندهای دزد و فاسد ؛ ثروت و سرمایه های کشور را در چه راههای باطلی هزینه میکنند .
سیاست در ایران امروزه تنها متکی به منابع اقتصادی است ــ که در دست ولی فقیه ؛ سپاه و دیگر سردمداران دزد و غارتگر نظام ــ و همچنین ماشین سرکوب این رژیم میباشد . در سه دهه گذشته این سیاست با فراز و فرودهائی در میان این باندها و جناحهای رژیم دست بدست شده است . بنابراین دولت و رئیس جمهور هر کس که باشد ؛ در این نظام فاسد بدون تردید یکی از سه ضلع دزدی و فساد در این رژیم میشود .
کما اینکه هم اکنون در دولت روحانی می بینیم ؛ در حالیکه اکثریت مردم ایران برای تهیه نان شب خود و خانواده شان در مضیقه هستند ؛ دارائی وزیر صنعت ؛ معدن و تجارت دولت روحانی یعنی آقای محمد رضا نعمت زاده 950 میلیارد تومان و وزیر بهداشت و درمان یعنی آقای سید حسن هاشمی بالای 1000 میلیارد میباشد . آنگونه که مقامات رژیم اعلام کرده اند ؛ حداقل 6 وزیر از دولت روحانی ثروتی بالاتر از 1000 میلیارد تومان دارند .
روشن است ؛ ثروت این افراد که از سالهای دور همواره مناصب مختلفی را در این کشور برعهده داشته اند ؛ در این نظام بدست آمده است . بنابراین تا زمانی که این رژیم فاسد و دزد پرور بر کشور حاکم است ؛ تاراج ثروتها و اموال مردم همچنان ادامه خواهد داشت و جر با سرنگونی تمامیت این رژیم و ملی سازی بخش اعظم اقتصادی که در تیول ولی فقیه ؛ سپاه و سردمداران دزد و فاسد این رژیم قرار گرفته ؛ راه دیگری برای نجات مردم و کشور متصور نمی باشد .
ج ــ سپاه پاسداران ؛ عامل اصلی نابودی تولید ملی :
سپاه پاسداران که در ابتدای انقلاب با نیروهای بسیجی و جوانان داوطلب ــ معمولا از خانواده های محروم و پائین شهری ــ آغاز بکار کرد ؛ امروزه بیک غول بزرگ اقتصادی تبدیل شده است ؛ غولی که شریانهای اقتصاد رسمی و قانونی و اقتصاد زیر زمینی و مافیائی را در دست دارد . بر اساس برآورد تحلیل گران غربی از ثروت سپاه ؛ تخمین زده میشود که یک سوم تا دو سوم تولید ناخالص داخلی کشور به سپاه و نهادهای وابسته به سپاه تعلق دارد .
اکنون سپاه پاسداران ــ معروف به برادران قاچاقچی ــ در کنار قدرت نظامی و امنیتی بزرگترین و قدرتمندترین رانت خوار اقتصاد است و بخش عظیمی از شرکت ها و مؤسسات صنعتی کشور را در اختیار دارد . سپاه با در اختیار داشتن تعداد بسیار زیادی از شرکت های با شناسنامه و بدون شناسنامه بیکی از قدرتمند ترین بازیگران صنایع پر سود نفت و گاز ؛ صادرات و واردات و ارتباطات ؛ تبدیل شده است . کنترل سپاه بر اسکله های خلیج فارس ؛ پایانه ها و فرودگاهها به او اجازه ورود و خروج هر گونه کالائی بدون پرداخت حق گمرکی و عوارض را میدهد .
قدرتمند ترین شاخه اقتصادی سپاه ؛ قرارگاه خاتم الانبیاء است که بیش از 812 شرکت و کارگاهِ ثبت شده ــ در داخل و خارج کشور ــ دارد . این قرارگاه همچنین بالغ بر 1700 قرار داد اقتصادی با دولت امضاء کرده است . امروز دیگر سرداران میلیاردر سپاه به یمن یکه تازی بی رقیب در همه عرصه های اقتصادی طی این سالها و به یمن اسکله های متعدد اختصاصی و در اختیار داشتن مبادی ورود کالا به کشور ؛ بزرگترین کارتل اقتصادی در کشور را تشکیل داده اند . بنابراین علت تلاش و دفاع سپاه از حفظ نظام بهر قیمت و همچنین دلایل سرکوب خونین و بیرحمانه مردم و جوانان کشور در جریان اعتراضات را ؛ بهتر ر
وشن میشود .
ج ــ دولت ؛ قوای مقننه و قضائیه شریک جرم در همه فسادها :
دولتهای رفسنجانی ؛ خاتمی ؛ احمدی نژاد و اکنون دولت روحانی و ارگانهای قضائیه و مقننه و نهاد ها و ارگانهای وابسته و .... دوشادوش و همدست با دیگر دزدان ؛ غارتگران و جنایت کاران اصلی ؛ اکنون بیش از سه دهه است که بر کشور ما حکم میرانند . در این 35 سال ارگانها و نهادهای مجریه ؛ مقننه و قضائیه یا شریک دزد بوده اند و یا راه را برای دزدیها هموار کرده اند ؛ آنها دست بدست هم داده اند و با همدستی و همکاری ثروت و سرمایه های کشور را به باد داده اند و یا به حسابهای شخصی خود در بانکهای داخل و خارج انتقال داده اند .
عبدالرضا رحمان فضلی رئیس دیوان محاسبات اداری میگوید : 12 میلیارد و 100 میلیون دلار از درآمد های مازاد فروش نفت در سال گذشته عملا" گم شده است و هیچ اثری از آن نیست . وی در ادامه میگوید : این مبلغ نه به خزانه داری واریز شده ؛ نه به حساب ذخبره ارزی و نه در بودجه سالانه کشور منظور شده است . یک رقم کوچکِ 12 میلیاردری از پول بی زبان مردم گم شده و معلوم نیست به حلقوم کدام دزد رفته و در چه راهی مصرف شده است .
ساختار قدرت در دولتها بگونه ای تنظیم شده است که امکان هر گونه حسابرسی و کنترل مالی به حداقل میرسد و بدون کنترل دولت ؛ صدها و هزاران نهاد و بنیاد دیگر فعالیتهای اقتصادی انجام میدهند که در ردیف بودجه دولتی جائی برایشان وجود ندارد . این نهادها عمدتا" در پرتو ارتباطات فامیلی شکل گرفته اند و به فعالیتهای غیر قانونی مشغول میباشند .
به اسم خصوصی سازی ( بقول مردم اختصاصی سازی ) فروش اموال دولتی بی حساب و کتاب به نزدیکان مقامات رژیم به قیمتی بسیار کمتر از قیمت واقعی ــ آن شرکت و یا امکان اقتصادی ــ ؛ فروخته شده و میشود . از بانک ها وامهای کلان برای تشکیل شرکت و مؤسسه اقتصادی ؛ در اختیار نزدیکان و وابستگان مقامات قرار میگیرد . و یا برای آنان زمینه رانت خواری ؛ دلالی و رشوه خواری در خرید و فروشهای دولتی فراهم میشود .
امیر سلطانی نماینده بروجن در مجلس آخوندی میگوید : بابک زنجانی یک متخلف اقتصادی است که توانسته است با استفاده از رانت های دولتی 13 هزار میلیارد تومان از درآمد های حاصله از فروش نفت را به غارت ببرد .
مجلس رژیم که میبایست حافظ منافع مردم باشد بر اساس توازن قوا در میان باندهای قدرت شکل میگیرد و هیچ انتظاری از آن نمی توان و نباید داشت که با تصویب قوانینی بتواند جلوی غارت و چپاول اموال مردم را بگیرد . شهرام جزایری که اختلاس های میلیاردی اش به مطبوعات راه پیدا کرد با رشوه به اکثر نمایندگان مجلس قادر شده بود حتی قانون به نفع خود در مجلس تصویب نماید . دیگر دزدان و مفسدین اقتصادی هم ؛ کم و بیش چنین رابطه ای با مجلس دارند .
ثبت اسناد و قوه قضائیه دو نهاد اصلی که لازمه وجودی آنها نظارت ؛ کشف جرم و برخورد با مفسدان اقتصادی است ؛ خود آلوده به فساد و شریک منافعِ حاصل از این فسادها میباشند . رئیس سازمان بازرسی کشور در مورد اختلاس سه هزار میلیارد تومانی گفته بود : متهمان پرونده ؛ افراد با نفوذی را در سه قوه اجیر کرده بودند تا اگر با مشکلی مواجه شوند بتوانند با استفاده از نفوذ این افراد مشکل را حل کنند . قاضی و دادستان های ارگان قضائی کشور علاوه بر مشارکت در زندان ؛ شکنجه ؛ اعدام و تیرباران مخالفین و آزادیخواهان کشور ؛ در ایجاد این فساد ؛ دزدی ؛ رشوه خواری و ...... که در ایران همه گÛ
�ر شده است ؛ نقش پایه ای دارد .
در بخش بعدی و پایانی مقاله به نمونه های ناچیزی از دزدیها و فسادِ ذاتی رژیم که در جنگ و اختلافات باندهای رژیم به بیرون درز کرده ؛ اشاره میکنم و همچنین به کند و کاوی در باره دلایل دزدی و فساد گسترده ای که سر تا پای این رژیم منحوس را فراگرفته است ؛ می پردازم .
.......... ادامه دارد .
17.02.2014 ( 28 بهمن 1392 )
arezo1953@yahoo.de