چرا رجوی ؟ (بخش اول)
در این نوشته نه تنها مجالی به پرداختن یکایک این سر فصلها نیست ،چرا که صاحب نظران ذیحق باید به این مهم بپردازند. این نوشته تنها بر این است که در حد توان و بضاعت ناچیز خود این سوال را پاسخگو باشد که براستی راز و رمزاین ماندگاری و پایداری درچیست ؟ آیا صرفا سیرحوادث این مقاومت مردمی را به این نقطه رسانده، یا اینکه این رازو رمزماندگاری و پایداری را درجای دیگری باید جستجو کرد؟ اعتقاد براین دارم که بدون درک و فهم روح حاکم و جوهروپیام این مقاومت نمیتوان بدرستی به درک این رازورمز ماندگاری و پایداری پی برد.امیدوارم که این نوشته قدم کوچکی باشد دراین راستا و اینکه بتواند درحد بضاعت حق مطلب راهرچند ناچیز ادا کند.
دراتمام این نوشته را به تمامی رهپویان وراهبران راه آزادی،قامت ایستادگان وآنها که مرگ ایستاده را به زندگی ذلت بارو نکبت باربرروی زانوترجیح دادندومی دهند،تقدیم میکنم.
این مطلب همچنین جوابی است به بازنشخوارکنندگان یاوه های وزارت بد نام اطلاعات آخوندی و تمامی مزدورانی که در کسوت شاعر،فرمانده ،تواب شکارچی ،کاپوی وکیل ،دکتر چپ کرده و همنشین شیطان ودیگراراذل واوباش که در پی نجات من هوادارشتشوی مغزی شده و اسیر تشکیلات فرقه رجوی بر آمده و در این راه شکرخوری زیادی کرده و می کنند و در پی جدائی بدنه از سر هستند و تیز حملات خود را بقصد حذف فیزیکی رهبر مقاومت متوجه او می کنند تا ریشه مقاومت را بر کنندو بذر تسلیم بپاشند.
بخش اول
یکی از شعارهایی که در مراسم و میتینگهای سازمان مجاهدین خلق ایران همواره سرداده میشود همانا شعار ایران رجوی-رجوی ایران است .
این شعار به همان اندازه که برای اعضا وهواداران سازمان بسیارانگیزاننده است و آنرا با افتخار فریاد می زنند درعین حال این شعاردر بین منتقدین،مخالفین واضداد که طیف وسیعی از منتها الیه راست و چپ اپوزیسیون مدعی ضد رژیم و حامیان مستقیم و غیر مستقیم رژیم را شا مل میشود ، بسیارمناقشه انگیز میباشد.
آنان انتقاد،ضدیت و مخالفت خود را چنین بیان میکنند که طرح این شعاربغایت ارتجاعی،غیر دمکراتیک و بسیارخود خواهانه است که در نهایت راه به دیکتاتوری فردی میبرد و اینکه تداعی کننده شعار خمینی ای امام است و در پس آن دیکتاتوری بمراتب خون آشام ترازدیکتاتوری خمینی را نوید میدهد وهمچنین معتقدند که این شعار نافع کثرت گرایی وضد وحدت گرایی است و دوران اینگونه شعارها سالیانی است که بسر آمده است.
در اینجا این سؤال مطرح میشود که براستی این حساسیت وضدیت برروی این شعاراز کجا ناشی میشود وهدف آن چیست؟ آیا این حساسیت صرفا به روی نام ایران است که در کنار رجوی سر داده میشود یا عکس آن صادق است ؟ و آیا اینکه طرح این شعار الزاما ارتجاعی است و راه به دیکتاتوری میبرد؟
آنچه که بدیهی است وکمتر مورد مناقشه واعتراض میتواند باشد، بکاربردن نام ایران درهرشعاری وتوسط هرفرد و یا گروه سیاسی ایرانی است،زیرا که به این طریق تعلق به ملیت ایرانی و کشور ایران مورد نظر میباشد واستفاده از آن در هر شکلی نه تنها بلامانع بلکه حقی است طبیعی وهمگانی،مگر آنکه منتقدین ومعترضین برای جمعی و یا گروهی حق ملیت ایرانی قائل نباشند.
اما آنچه که می باید مورد مناقشه واعتراض باشد اینست که شخصی،گروهی و یا سازمانی سیاسی از نام ایران در جهت اهداف سیاسی و ایدئولوژی خود استفاده ابزاری کرده و آن اهداف خود را ارجح برمنافع ملی کشورایران بداند.
در اینمورد میتوان به دو نمونه عینی آن یعنی رژیم آخوندی و حزب توده ایران اشاره کرد:
بعد از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ و پس از آن دستبرد تاریخی انقلاب توسط خمینی دجال،دکترین سیاست خارجی رژیم جمهوری اسلامی ایران بر اصل پایه گذاری،احیا وایجاد امپراطوری اسلامی کوتاه مدت درمنطقه و درنهایت در سراسر جهان ترسیم شده بود و از همان آغازحکومت خود با صدور ارتجاع و تروریسم به کشورهای همسایه ومنطقه و از طریق دخالت در امور داخلی آنها در مسیراین اهداف شوم که در تضاد کامل با منافع ملی کشوروکشاندن ایران به ماجراجوییهای احمقانه و خطرناک بوده است،قدم گذاشته است. دخالت در امور داخلی عراق بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب و درگیری و کشتار در کشورعربستان زیر پوشش زائران حج،تنها دو نمونه از دهها دخالتی است که رژیم بدینطریق مواضع خصمانه خود را نسبت به کشورهای همسایه و منطقه نشان داده است.
در این راستا نیزتلاش مخفی کارانه رژیم برای دستیابی به بمب اتم ازطریق غنی سازی اورانیوم بدون داشتن تاسیسات زیربنائی تحت پوشش استفاده صلح آمیزاز تکنولوژی هسته ای با هزینه کردن صدها میلیارد تومان پول از ثروت ملی صرفا برای ارضا جاه طلبی های اتمی و هژمونی طلبی خود وآنهم در کشوری غنی وسرشار از منابع طبیعی چون ایران که با اتخاذ یک سیاست اقتصادی کارشناسانه امکان بهره برداری ازاین منابع درجهت تولید انرژی مورد نیازنه تنها ممکن بلکه قابل دسترسی میباشد، مضافا براینکه کشورهای پیشرفته و صنعتی نظیر آلمان و فرانسه در مسیر برچیدن تاسیسات اتمی خود قدم برمیدارند، در تضاد کامل با منافع ملی ایران بوده که هدفی جز تثبیت هرچه بیشتر پایه های قدرت خود و تداوم سیاست سرکوب در داخل و باج خواهی ازکشورهای منطقه و دنیا نداشته و ندارد،گواهی دیگریست براین مدعا که رژیم ملایان بنابرماهیت ضد ملی وایرانی خود از نام ایران برای اهداف شوم خود استفاده ابزاری کرده ومیکند.
نمونه دیگربه گواه تاریخ سیاسی و اسناد و مدارک منتشره مربوط به حزب توده ایران ونقشی که این حزب طراز نوین بعنوان یکی از قدیمیترین،متشکل ترین و فعال ترین احزاب دهه معاصر در تاریخ سیاسی ایران داشته است،میشود. هدف حزب توده با یدک کشیدن نام ایران،سوق دادن و وابستگی تمام عیار کشورایران به سوی اتحاد جماهیر شوروی سابق و کوشش در پیشبرد این سیاست تحت شعار مبارزه با امپریالیسم جهانخوار وارجح قرار دادن منافع دولت شوروی و به طبع آن منافع حزبی خود برمنافع ملی ایران بوده است که این سیاست نیزعینا نافی تمامیت ارضی و ضد منافع ملی و میهنی ایران بوده است.
در اینجا شعارایران رجوی را شاید و فقط از منظر توجه واهمیت به منافع ملی بتوان توضیح داد و درک کرد، فارغ از اینکه حقی انحصاری در اینمورد برای این نام مورد نظر باشد.
با یک نگاه اجمالی به اهداف سازمان مجاهدین خلق ایران ازبدو تاسیس تا به امروز و به شهادت تاریخچه مبارزاتی این سازمان علیه شاه و شیخ ،ملیت،حاکمیت مردم و منافع ملی در کنار وهمراه با ایدئولوژی آن بعنوان دو رکن اساسی نه در تضاد و تقابل،بلکه همسو با هم نقش پایه ای و اساسی داشته و دارد، چرا که عظمت وجایگاه با عزت کشور ایران در منطقه و جهان،اصلی است جدایی نا پذیراز ایدئولوژی خود که این اصل همواره مورد تائید و تأکید بوده و هست.
گواهترین نمونه در اینمورد سیاست سازمان دررابطه باجنگ ۸ ساله ضد ملی ومیهنی است. پس از حمله رژیم عراق به مرزهای ایران، سازمان مجاهدین ضمن محکوم کردن این حمله به خاک میهن، نیروهای خود را برای دفاع از تمامیت ارضی ایران به جبهه های نبرد علیه نیروهای متخاصم اعزام کرد و تا باز پس گیری خرمشهر وعقب راندن نیروهای عراقی،دردفاع ازخاک میهن فعالانه شرکت داشت. اعزام نیرو به جبهه های جنگ توسط سازمان چنان بر ارتجاع حاکم سخت آمده بود که با انواع دسیسه ها و توطعه های پی در پی ازجمله بد نام کردن آنها با اتهاماتی سخیف همچون نقش ستون پنجم عراق،کارشکنی درجبهه های نبرد ودعاویی مسخره چون ارسال و توزیع تخم مرغ های گندیده توسط سازمان وهدف تیرقراردادن نیروهای خودی از پشت توسط نیروهای سازمان، در پی آن بود که حتی یک نیرو از سازمان در جبهه های جنگ حضور نداشته باشد.
بعد از باز پس گیری خرمشهرو اعلام آمادگی عراق و حمایت دیگر کشورها از جمله عربستان سعودی و کویت برای پرداختن غرامت و عقب کشی نیروها به مرزهای مورد تعیین درقرارداد ۱۹۷۵ الجزایراز یکسو،اصرار و پافشاری ارتجاع حاکم برادامه و کوبیدن برطبل جنگ با سر دادن شعارهای ارتجاعی"جنگ جنگ تا پیروزی "،"فتح قدس از راه کربلا" از سوی دیگر، گواهی بود بر به خدمت گرفتن جنگ برای یکپارچه و یکدست کردن هرچه بیشترقدرت و سرکوب ونابودی و حذف مخالفین خود تحت پوشش شرایط جنگی.
از این مقطع به بعد سیاست سازمان همانا افشا گری و شکاندن شاخ جنگی رژیم بود، جنگی که حاصلی جزتلفات انسانی و نابودی کشوردربرنداشت. درادامه این سیاست میهنی ضد جنگ، طرح صلح شورای ملی مقاومت ایران بعنوان یک برگ زرین درتاریخ مقاومت مردمی ایران،پاسخی بود به این وظیفه تاریخی،ملی و میهنی و رسوا نمودن هرچه بیشتر نیت شوم رژیم مرتجع به ادامه جنگ،و این درحالی بود که بسیاری ازمدعیان ملی گرایی و نیروهای باصطلاح چپ، مقهوراین سیاست جنگ طلبانه و ضد ملی رژیم شده بودندوهمصدا با رژیم شعار ادامه جنگ سر میدادند.
طرح صلح شورا که ازحمایت بیش از ۳۰۰۰ شخصیت سیاسی و سازمانهای بین المللی بر خوردار بود چنان ضربه ای به سیاست جنگ طلبانه رژیم آخوندی که به نام ایران و ایرانی به ادامه آن دامن میزد،وارد آورد که از تبعات آن سالها به سوز و گدازمی پرداخت و این طرح صلح سندی شد زرین درتاریخ مقاومت مردم ایران علیه رژیم مرتجع که دشمن سازش ناپذیر ملیت، فرهنگ، تمدن و آداب ایرانی بوده وهمچنان هست.
پس از اشاره به این دونمونه شاید قراردادن نام ایران درکنارنام رجوی فقط از منظراهمیت و تاکید بر منافع ملی و حاکمیت مردم قابل درک و توضیح باشد.
ادامه دارد