Loading...

چندین سوال بی جواب بعد ا ز یکسال

image
۰۲ خرداد ۱۳۹۳

چندین سوال بی جواب بعد ا ز یکسال

من در این نوشته تنها چند سوال را مطرح میکنم که این آقایان تا کنون از جواب دادن صادقانه ومسولانه به آن به طرق مختلف طفره رفته اند:
۱. چرا تصمیم به علنی کردن استعفا "بطور ناگهانی"
۲. چرا "همزمانی" آن با انتشار نامه سرگشاده ایرج مصداقی به آقای مسعود رجوی
۳. چرا "تعلل چهار ساله" برای این حرکت کاملا سیاسی
۴. چرا "دو هفته پیش" از برپائی مراسم ۱۷ ژوین که تمام "دلسوزان واقعی" این مقاومت درتدارک برپایی این همایش بین المللی بودند
۵. چرا "عدم درخواست" تشکیل جلسه ای فوق العاده بمنظور اتمام حجت و آخرین تذکر برای (بقول خود) رفع نقایص و بازنگری در سیاست های شورا و آخرین انتقاد ها واعلام رسمی وعلنی برای تصمیم به استعفا در صورت عدم تغییر دراین روشها وسیاستها در جلسه درونی شورا بمنظور رعایت ضوابط تشکیلاتی و"حفظ حرمت دوستی های دیرینه" و خوشحال نکردن اضداد این "پایدارترین ومتشکل ترین تشکیلات سیاسی چند دهه گذشته" و آخر اینکه چرا بدون رعایت مقررات شورا
۶. چرا دوستان، یاران وهمراهان قدیمی شما که تا "دیروز" انسانهای والا مقام، مبارز خستگی ناپذیر و با شرافتی بودند وهنگام پشت کردن به این مقاومت "دست آنها را با گرمی فشردید و روی آنها را از دور بوسیدید"، چون منتقد شما شدند، به یکباره میشوند:
خسته، فرسوده، ضعیف، بی اراده، بی اختیار، گوشت میدان مین و آلت دست برادرمهدی ( دکتر منوچهر هزار خانی)،
برادرمهدی غائب ( مهدی ابریشمچی) و رفیق مهدی حاضروبلشویک تازه مسلمان شده ( مهدی سا مع)،
دیپلومات کهنه کارموذی، دغلکاروچاپلوس (پرویزخزائی)،
بی ادب، بی ا نصاف، بی فضیلت، و حارث ( پهلوان اسکندرفیلابی ) - بر گرفته از مقالات می توان شد به سهل و آسانی/ "پهلوان" مسلم خراسانی و " این طفل معصوم "-
۷. چرا بعنوان یک وکیل فرمالیست، متمدن و اصولی از "دیوار مقدس مقررات و تعهدات" عبور کردید و به قواعد بازی پشت پا زدید درحالی که بی دریغ با "رویکردی مقدس از حقوق و مقررات و اصالت" آن دم می زدید
۸. چرا خود را "دلسوز ترین" یار شورا می دانستید و خود را همچنان "خیرخواه" می دانید
۹. چرا هرمنتقد( یاران و همراهان دیروز خود) را جاعل، فحاش و مفتضح اما همفکران و یاران امروز خود را شاعرانقلابی، نویسنده خوش ذوق، هوشمند و صاحب سبک می دانید( رجوع کنید به مقاله این "طفل معصوم ")
براستی چه کسی ازشما آقایان کارنامه درخشان تری درتعریف وتمجید نسبت به آقای مسعود رجوی مسول شورا وخانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران (چه از طریق اشک ریختن و چه از طریق تعریف و تمجید های جانانه در برابر دوربین) دارد ؟ یاد برنامه صبح جمعه رادیویی "آقای ملون " در تهران بخیر .

حکایت شما دو نفر مانند دو شاگردی می ماند که در غیاب معلم از کلاس درس جیم می شوند غافل از اینکه حتی در نبود معلم، مدرسه نظم خود را دارد.

امیدوارم شما آقایان که تمام منتقدین، یاران وهمرزمان قدیمی خود را دراین یکسال به صفاتی چون:
بد اخلاق، بی پرنسیپ، نا صادق، ردیه نویس بفرموده، کروکور، چاپلوس و متملق، فحاش، معذور، تازه مسلمان شده، آلوده به چرک و کثافت استالینیستی و دیگر صفاتی که از ذهن، زبان وقلم شما جاری شد، مفتخر کردید، محبت کنید ما را از صفات و سجایای اخلاقی ارزشمند خود چون صداقت، شجاعت،راستگویی ودیگر کمالات حسنه ای که ظاهرا فقط درنزد شما دو نفر(والبته یاران و همراهان امروزیتان) بعنوان "گل سر سبد" این مقاومت مردمی یافت می شود بی نصیب نگذارید و پاسخگوی پرسش های فوق، به نحوی که درخور"شان و لیاقت و جایگاه یک "حقوقدان" فرمالیست و اصول گرا که رویکردی مقدس از حقوق و مقررات و اصالت دارد و یک "پزشک اخلاق مدار" ( اگر ادعا دارید که اینگونه هستید ) میباشد ونه مانند یک "لمپن لیچارباف، هرزه گو و دروغگو" باشید. با این کار خود ثابت کنید که تمام صفات حسنه ای که دیگران را فاقد آن میدانید در شما یکجا جمع شده و به وفوریافت می شود تا "این حرکت شما آزمایشی برای ما باشد".
بدیهی است که شما در پاسخ دادن به این سوالها به هیچ وجه اجباروالزامی ندارید و "حق" دارید در این باره سکوت کنید و چه بسا که تا به همین امروز با مظلوم نمایی، لودگی، تهمت و افترا، فرافکنی، توهین و پاسخ هائی که مصداق "تنها به پیش قاضی رفتن و راضی برگشتن" بوده است، ازاینکار طفره رفته و سرباززدید.
بدین روی لازم به تاکید است که اعضا، یاران، همراهان، پشتیبانان وهواداران دور و نزدیک این مقاومت نیزاین "حق" را دارند که با ادله و شواهد کافی درارتباط با این عمل "شبهه انگیز " وهمسویی شما آقایان با افراد معلوم الحال درضدیت با این مقاومت مشروع و تا رفع "شبهه " شما آقایان را به صفت "خائن" به این پایدارترین و منسجم ترین و پیشرو ترین سازمان انقلابی درچند دهه گذشته بدانند و بخوانند، حتی اگر خود را بسان "دو طفلان مسلم" دلسوزترین، ستمدیده ودرد کشیده ترین عضو پیشین این مقاومت بدانید.
در خاتمه وجهت اطلاع و خطاب به آقای روحانی که نگارنده این سطور را با شلاق بی هویتی و بی نام و نشانی خود نرا ند، لازم است که توجه ایشان را به دو گفتگوی حضوری چند دقیقه ای بین خودم و او جلب کنم .
گفتگوی اول به سالهای بسیار دوربرمیگرد که آنزمان بعنوان دانشجوی حقوق خواهان و مایل به همکاری با کانون وکلای مستقل عضو شورا شده بودم که این امربا استقبال و تشویق شما همراه بود.این همکاری متاسفانه بعلت ذیق وقت و مشغله های دیگرامکان تحقق نیافت. البته امروز بدلیل رویکرد و خیانت شما در پاسداری ازحق و صیانت از قانون وشرنوشت رقت باری که دچارآن شده ا ید ازاین بابت بسیار خوشحال وشکرگزار هستم.
گفتگوی دیگر در مورد معرفی تاجری هندی تبار مقیم آلمان بود که در سن بیست سالگی و در زمان حکومت دکتر مصدق در ایران به تجارت مشغول و از نزدیک با دکتر مصدق آشنا بوده و بعنوان شاهدی زنده از آن دوران خاطرات بسیاری را هنوز در خاطره داشت. آشنایی شما با این شخص (از آنجاییکه درهرفرصت و زمانی از ارادت خود نسبت مصدق این پیشوای بزرگ ملت ایران دم میزدید و از وی تعریف و تمجید میکردید (همان ارادتی که این سالها در مورد آقای مسعود رجوی ابراز میکردید- خوشا به حال مصدق که نماند تا شاهد چنین مریدانی باشد-) و یا هرمحققی دیگر که در باره شرایط سیاسی آن دوران و شخص دکتر مصدق تحقیق میکرد، میتوانست بسیار مثمرثمرباشد. این گفتگو با وعده به اینکه شما با من برای ترتیب دادن قرارآشنایی با این شخص تماس بگیرید، پایان یافت و از شما دیگرهرگز خبری نشد.
البته عدم تماس شما بدلیل مسائل امنیتی و خطراتی که مسولین شورا را همواره تهدید میکرد و فقدان آشنایی دقیق شما با من کاملا قابل درک و فهم میباشد و گله مند نیستم.
این دو مورد را صرفا جهت یادآوری نوشتم تا بیاد بیاورید تمام آن کسانی را که امروز برحسب ضرورت و وظیفه برای خنثی کردن این توطعه در انتقاد به این حرکت شما و رفتاربعد شما آقایان دست بقلم بردند تک تک آنها را میتوانید در صفوف مقاومت پیدا کنید و اینان همان کسانی هستند که درگرما و سرما و از جان و دل شما را در راه مبارزه تان (تا آنزمان) با رژیم پلید آخوندی تشویق میکردند و برای شما آقایان هورا میکشیدند.

نکته دیگر اینکه خواهشمندم پس ازبیدارشدن، حمام کردن، صبحانه خوردن و قدم زدن در هوای تازه که بنا به نوشته خود روزتان را اینگونه آغاز میکنید وپس از بازدید از تمام سایتهای اینترنتی چه داخل و خارج از کشور، مقاله "غیبت صغری کی به پایان میرسد ؟" نوشته علیرضا نوری زاده ( که ارتباطش با وزارت بد نام اطلاعات آخوندی رژیم از طریق محمد رضا مدحی مامور ارسالی این وزارتخانه به خارج از کشور دیگر بر همگان آشکار شده است ) را به شما جدا توصیه میکنم که حتما بخوانید، چرا که این مزدور پیشانی سفید دستگاه ولایت، نام شما را نیز به عنوان " محکوم شده توسط رهبرفرهمند رجوی به خاطر انتقاد ازعملکرد و تصمیمات سراپا خطایش" در کنار اسامی یاران امروز شما همچون شاهسوندی، کریم حقی، شمس حائری ( این مزدور خمینی صفت اسم آقای مهدی سامع را هم آورده است) و دیگر اسامی گروه کر ردیف کرده که این همردیفی را (با تاسف بسیار) "هم به شما و هم به خود ما" تبریک میگویم ، چرا که برای هرناظر سیاسی که دستی در مقاومت دارد بسیار مشخص بود این راهی که شما در آن قدم گذاشتید دیر یا زود و عملا و درنهایت به "دفترچه یادداشت" نوری زاده ختم میشد که شد.

کلام آخر اینکه از آنجاییکه در مقاله "می توان شد به سهل و آسانی/ "پهلوان" مسلم خراسانی" خطاب به پهلوان اسکندر فیلابی نوشته بودید که در جوانی همراه با دکتر لاهیجی ( یاد مقاله "لاهیجی نمیداند ؟ بیچاره کاپو ها" بخیر) کشتی میگرفتید و درس جوانمردی و فتوت یاد گرفته اید ، میخواستم متذکر شوم که بقول کشتی گیران:
اگر هنوز "یک خم" وجدان شما در تشک این جانیان ضد بشری تبدیل به "دو خم" بی وجدانی نشده، اگر "سگک" غیرت شما را هنوز کامل نکشیدند، اگرهنوز به زانو کاملا "توی خاک" ذلت دشمنان این مردم و مقاومت مشروع آن ننشسته اید،اگر "شانه های" شما هنوز با تشک بی شرفی تماس نگرفته و اگر تا اینک در لجنزارمتعفن رژیم "ضربه فنی" نشده اید، اگرهنوز در شما قطره ای ازشرافت شغلی، شهامت انسانی و اصول اخلاقی وجود دارد و اگر هنوز روح خود را تماما به شیطان نفروخته اید، برای تنویر افکار عمومی حقیقت را بگویید و پرده از راز خود بردارید، اگرچه دردآور باشد.
و درنهایت اینکه اگرازدیگران پاسخگویی طلب میکنید و طالب آن هستید که شما را جدی بگیرند، لطفا به شعور خوانندگان خود احترام بگذارید. این گوی و این میدان

به امید آنروز

با تعظیم به شیر زنان و کوه مردان زندان لیبرتی

با احترام

رضا محمدی
20.05.2014