Loading...

براي عاشقان آزادي

image
16-01-2014

براي عاشقان آزادي


و از غربت بزرگت در چهارگوشه ی جهان
غربت نه تنها میان مردمانی
که زبان و فرهنگشان را نمی دانی
که در میان هموطنان چون خودت آواره
بسیاری حتی با تو خویشند و همخون
هموطنان یا بهتر بگویم بی وطنانی
که هر روز غریبه از کنارت می گذرند
بی هیچ حس پیوندی
نگاهشان به هر طرف می چرخد
نه در جستجوی تو
که برای پرهیزاز نگاه تو
گاه به تو تنه می زنند
پایت را لگد می کنند
تو زخمی می شوی
زخم تنت به درک
زخم کهنه ی دلت سرباز می کند !
وآنها... بی هیچ واکنشی از تو می گذرند
گویی مردگانند
یا ربات هایی هوشمند
می خواهم از تو بنویسم
واژه ها را سبک و سنگین می کنم
واژه ها سردند و بیجان
مثل آدمهای دور و برت
بزک کرده و بی احساس!
حیف شد...
اما فردا ، روزی از این روزها
جان شیفته ی تو
به مردگان این قبرستان
جان دوباره می بخشد
و واژه های جاندار
تو زیبا را
آنگونه که هستی به تصویر میکشند

میترا پورفرزانه