Loading...

ببخش و فراموش کن

image
۲۴ فروردین ۱۳۹۳

ببخش و فراموش کن

آنچه که مربوط به جرم و یا خطای مجرم و بخشش از جرم و خطا میشود در کلیت آن و از منظر حقوقی و جامعه شناسی بحثی است بسیار مهم که هدف از آن دادن شانس دوباره برای اصلاح فرد خاطی و ایجاد شرایط لازم برای برگشتن وی پس از گذراندن دوران محکومیت به جامعه میباشد. بحثی که اینجا مطرح میشود اینست که آیا هر جرمی مشمول مرور زمان میشود ( از جوانی به میانسالی و پیری ) و یا هر مجرمی بدون رسیدگی به جرم وی در یک دادگاه صالحه میتواند با عذر خواهی صرف از عمل خود مورد بخشش قرار بگیرد ؟
شخصی را در نظر بگیرید که در جوانی مرتکب دزدی شده و مجازات آنرا نیز کشیده است. اگر این شخص سالهای بعد متقاضی استخدام برای شغلی باشد همین سوء سابقه میتواند ( نه لزوما ) مانع اصلی در استخدام وی باشد و این در تضاد با این امر نیست که قانون و اجتماع او را بخشیده و امکان و شانس دوباره حیات در جامعه را به او داده است . حالا اگر این شخص مرتکب تجاوز و قتل شده باشد طبعا برخورد قانون وحساسیت اجتماع و به تبع آن امکان و شانس دوباره برای ادامه زندگی عادی به وی بسیار متفاوت خواهد بود. موضوع مورد بحث سوابق پیشین دیپلومات – تروریست حمید ابو طالبی ، کسی که چنانچه در بالا به آن اشاره شد هم در گروگانگیری اتباع آمریکا در ایران و هم به استناد اسناد متشر شده توسط مسولین تحقیق در باره ترور شهید نقدی در ایتالیا بعنوان طراح این جنایت نقش مهم و کلیدی داشته است ، میباشد . اگر در مورد این شخص به اجرای قانون و حساسیت جامعه اهمیت داده شود منطقا این شخص بایستی بخاطر ارتکاب جرم در برابر یک دادگاه صالحه مورد قضاوت قرار بگیرد .اما از آنجا یی که در نظام آخوندی که اکثریت مسولین رده بالای آن خود از ناقضین حقوق بشر و آمرین و عاملین قتل و جنایت میباشند ، چنین شخصی نه تنها از مصونیت حقوقی برخورداراست بلکه چنین سابقه ای مورد تمجید هم قرار میگیرد و به پاس این خدمات پاداش گرفته و متصدی مشاغل حساس و مهمتری در رژیم نیز میشود .
اینکه چرا جیمی کارتر چنین موضع جانبدارنه در مورد این دیپلمات – تررویست گرفته را میتوان به آسانی حدس زد چرا که در پیش گرفتن چنین سیاستی، شیوه تازه ای نیست . همگان بیاد داریم که بعد از انتخاب خاتمی به رئیس جمهوری رژیم آخوندی و انتصاب وزرا و مشاورینش که اکثریتشان با سابقه اطلاعاتی و امنیتی ، سالها در قتل و کشتار مخالفین شرکت مستقیم داشتند ( بطور نمونه انتصاب علی ربیعی بعنوان مشاور امنیتی) چطور مماشات گران بخاطرحفظ منافع اقتصادی خود ، به تشویق و حمایت از دولت آخوند خاتمی پرداختند و با پهن کردن فرش قرمز برای او چشمشان را بر تمامی این جنایات بستند و دست خون آلود آمرین و عاملین جنایتکار را به گرمی فشردند. حرف این مماشاتگران در اصل یک چیزو آنهم فراموش کردن گذشته وامید به آینده داشتن بود تا اینکه حمایت و نزدیکی خود به دولت خاتمی را توجیه کنند. چنین سیاستی ، ادامه سیاست کاملأ ضد مردمی و نا قض منافع ملی مردم ایران تحت پوشش "گفتگوی انتقادی " به سردمداری کلاوس کینکل وزیر امور خارجه وقت آلمان با رژیم آخوندی آنهم پس از گذشت چند سال از جنایت میکونوس که به قتل چهار مخالف ایرانی در شهر برلین منجر شد و طی حکم دادگاه خامنه ای ، رفسنجانی ، ولایتی و فلاحیان بعنوان آمرین و عاملین آن جنایت شناخته شده بودند ، بود، که امتداد آن نیزسیاست انساندوستانه و خیرخواهانه به اصطلاح اپوزیسیون مقیم خارجه رژیم تحت عنوان "ببخش ولی فراموش نکن " بود که مهمترین هدف آن اتفاقا پاشیدن گرد فراموشی بر سیاه ترین دوران حکومت آخوندی و از زیر ضرب به دربردن آمرین و عاملین این جنایات بوده و هست.
ما شاهد بودیم که این عناصر حکومتی چطور سعی میکردند که جنایات سالهای ۶۰ وقتل عام ۶۷ را که آمر آن بدون شک خمینی دجال بوده به پای " نا پختگی " و بی تجربه بودن حکومت در برخورد با مخالفین در اوایل انقلاب بگذارند و با این ادعای دروغین و تحریف تاریخ که حکومت برای دفاع ازخود ودست آوردهای انقلاب که بااعمال خشونت آمیز و تروریستی مخالفین مورد تهدید قرار گرفته بود، مجبور به اعمال خشونت شده بود تا بدینطریق جای قربانی و جلاد را عوض کنند.
اکبر گنجی بعد از جنایات سال ۶۰ و ۶۷ ( که در این سالها بعنوان رایزن فرهنگی رژیم در آنکارا خدمت میکرد و برای گمراه کردن افکار عمومی که بخاطر این جنایات خشمگین و متاثر شده بود به برگزاری یادواره مولوی اقدام کرده بود تا چهره ای انسانی از رژیم را معرفی کند ) در کتاب "قرائت فاشیستی از دین " بعد از طرح مسائل کلی از قرائتهای متفاوت ازدین وبازنویسی نظرات دیگران دراین باب یک هدف مشخص را دنبال میکرد و آن ترسیم چهره ای عرفانی از خمینی جنایتکار بود و از او بارها در این کتاب بعنوان "عارف روحانی" نام برده که روح عرفانی او با این جنایات همخوانی نداشته است . همچنین در این کتاب به خشونت طلبی و تروریسم کور مجاهدین و نقش مستقیم آنان بدلیل عملیات فروغ جاودان (مرصاد) در کشتار سال ۶۷ تأکید بسیار میکند و آنان را مقصر اصلی این جنایت میشناسد که این استدلال چیزی نبود جز تایید ضمنی حکم خمینی دجال که طی آن هزاران زندانی در بند و بی دفاع را که بر سر مواضع خود ایستاده بودند، به جرم همکاری با این عملیات آنهم از درون زندان به دار آویختند . این موضع و دیگر مواضع از این دست گواهی است بر این واقعییت که اکثر کسانی که سالها بعد در زمره اصلاح طلبان درآمدند هم در این جنایات مستقیما دست داشته اند وهم اینکه در توجیه این جنایت بسیار کوشا بودند. این افراد در زمان خمینی دجال با ولایت مطلقه فقیه وی نه تنها مخالفت و تضادی نداشتند بلکه این دیکتاتوری مذهبی را برازنده وی نیز میدانستند . تنها پس از مرگ خمینی و انتصاب خامنه ای به رهبری نظام بود که این افراد از در مخالفت با اصل ولایت مطلقه فقیه و حکومت ناشی از آن برآمدند و مخالفتشان در واقع نه با این اصل غیر دمکراتیک بلکه با شخص خامنه ای بود که جناح دیگری را نمایندگی میکرد . بطور یقین اگر بر فرض محال ایت الله منتظری جانشین خمینی میشد دیگر اینگونه مخالفتها جایی برای ابراز نمی داشت . اینکه امروز اکبر گنجی در ظاهر امر تفکر دیگری را نمایندگی میکند اما در واقع وی همچنان به این رژیم ضد انسانی تعلق خاطر دارد و مخالفین را دراین جنایات نیز مقصر میداند و به این شکل تاریخ این جنایات را تحریف میکند. اخیرا هم دلقک ارسالی رژیم به خارج از کشور، ابراهیم نبوی یکی ازهمفکران و یارغاراکبر گنجی با بیشرمی تمام و رذالت آخوندی خود در برابر دوربینهای تلویزیون با همان فرهنگ چارواداری آخوندی با این ادعا که مردم کشتار سال ۶۷ را دیگر فراموش کرده اند اصرار به فراموش شدن این جنایات رژیم که مصداق بارز جنایت علیه بشریت میباشد، میکرد . چنین تفکر و سیاست بیشرمانه و رذیلانه ، برای هرجنایتکاری که دستش بخون مخالفین آغشته است حق تغییر و اصلاح قائل است اما در مورد مخالفین خود ازجمله مجاهدین که خواهان سرنگونی رژیم در تمامیت آن میباشند و بساط سیاست مماشات را چپه کرده ودست به افشاگری در باره زد و بند های پشت پرده میزنند، درهمچنان بر روی همان پاشنه میچرخد و این مخالفین از نظر آنها هرگز حق تغییر و اصلاح ندارند چرا که اینها مهدورالدم، خشونت طلب و تروریست هستند ، لذا بخشش ، تغییر و اصلاح در باره آنان نه تنها موضوعیت ندارد بلکه جایز هم نیز نیست. اینجا است که پرونده کذائی ترور بقا ل و کارگر بی گناه و مظلوم توسط مجاهدین همچنان بر روی میز است. افرادی همچون خلخالی ، موسوی تبریزی ، موسوی اردبیلی ، صانعی ، علی ربیعی ، محسن آرمین ، تاج زاده ، حجاریان، عبدی ، گنجی ، هادی غفاری ، بهزاد نبوی و دیگران که در "جوانی " و بدلیل "نا پختگی " در این رژیم دست به جنایت زده بودند قابل تغییر و اصلاح هستند چرا که دیگر اصلاح طلب شده بودند و موضوعی که در این بین اصلا مهم نبود همانا پیشینه این افراد بود که اکثر آنها در"جوانی و در حین نا پختگی" بفرمان ولی امر مسلمین جهان خمینی دجال به قتل و جنایت دست زده بودند. این امر که انسانها در روند رشد طبیعی خود از کودکی ، نوجوانی ، جوانی ، میانسالی و پیری قابل اصلاح و تغییر دررفتار و کردار خود هستند ، جای هیچ مناقشه ای نیست . اما آنچه قابل درک و فهم نیست همانا بسنده کردن هرجنایتکاری تنها به عذر خواهی ازعملکرد گذشته خود بدون قبول مسولیت عمل خود در برابر قانون و بدون کیفر و مجازات عمل خود میباشد که این نه تنها بر خلاف روح قانون که اجرای آن دادخواهی از تظلم قربانیان است، میباشد بلکه بر خلاف عرف ، وجدان جمعی و قرارداد های نانوشته اجتماعی نیز میباشد . حمید ابوطالبی در مصاحبه ای به نقش خود در جریان اشغال سفارت آمریکا اذعان کرده وبخاطرآن حاضر به عذرخواهی شده است. اظهار ندامت و پشیمانی مجرم از جرم خود در صورت محرز بودن آن چنانچه از روی صداقت و در فرصت مشخص باشد میتواند در تخفیف مجازات وی قطعا موثر باشد. این دیپلمات – تروریست بخاطر جنایتی که انجام داده نه تنها احساس گناه و شرم نکرده و عذاب وجدان هم نداشته ( بدلیل ادامه خدمت و همکاری با رژیم ) بلکه این سالها به پاس آن خدماتش ترفیع گرفته ودر دستگاه دیپلماسی رژیم در خارج از کشور به حساس ترین پست ها نیز گمارده شده بود بدین خاطرعذرخواهی وی نمیتواند از روی احساس مسولیت و صادقانه باشد .
نکته آخر اینکه در حین نوشتن این مطلب اخبار مربوطه حاکی از مخالفت دولت آمریکا ( پس از مخالفت شدید سنا و تصویب یک قعطنامه در این باره و همچنین اعتراض چندی از گروگانهای سابق آمریکائی در تهران ) با ورود این دیپلمات – تروریست به خاک این کشور بود و خوشبختانه دولت اوباما تسلیم فشار های لابی طرفدار مماشات با ایران نشد. این تصمیم از یکسو یک شکست سنگین برای دستگاه دیپلماسی رژیم بود و از سوی دیگر یک تو دهنی محکم به آخوند روحانی، همفکران و حامیان مماشاتگر وی بود که سعی دارند تا این جنایات و نقض فاحش حقوق بشر در دوران سیاه حکومت آخوندی را بدست فراموشی بسپارند. این تصمیم یک پیام مهم نیز دارد که این جانیان دیگر نخواهند توانست چنین بیشرمانه احساسات بازماندگان این جنایات را به سخره بگیرند .
به امید روزی که آمرین و عاملین جنایات علیه بشریت در ایران در برابر یک دادگاه صا لحه با برخورداری از حق دفاع از خود مورد قضاوت و دادخواهی قرار بگیرند .
با احترام
رضا محمدی
12.04.2014