Loading...

سعید جمالی و فضاحت دفاع رذیلانه از ''راه بلد'' خائن قتل عام کنندگان مجاهدین در اشرف

image
۰۸ بهمن ۱۳۹۲

سعید جمالی و فضاحت دفاع رذیلانه از ''راه بلد'' خائن قتل عام کنندگان مجاهدین در اشرف

وی در مطلبی با عنوان ''گزارش عطف به گذشته رجوی و درخواست گزارش رو به جلو'' در سایت وزارت نشان ''پژواک'' آخوندها طبق شیوه همیشگی خویش، در کنار جلاد یقه قربانی را گرفته و رهبری مجاهدین را زمینه ساز کشتار آنها قلمداد کرده است اما رذالت و شناعت کار او آنجا اوج میگیرد و پرده ها زمانی بطور کامل کنار میرود که او در نقش شستشو دهنده دست و چهره نادم خائن و به دشمن پیوسته یعنی مسعود دلیلی -که ''راه بلد'' شبیخون زنندگان و قتل عام کنندگان مجاهدین در شهر اشرف بوده است- ظاهر میشود. وی بعنوان راهنمای جانیان ایرانی و عراقی ''مقام ولایت''، آنها را به مقر فرماندهی مجاهدین میبرد و باعث قتل عام ۵۲ مجاهد و یاران و همرزمان سابق خودش میگردد، خود نیز پس از انقضای زمان مصرف بدست همان جانیان قتل عام کننده در پایان کار و هنگام عقب نشینی سلاخی شده و چهره او نیز سوزانده میشود تا شناخته نشود و بتوانند قتل او را بگردن مجاهدین بیاندازند، در اینجا سعید جمالی به دفاع رذیلانه از وی پرداخته و به جای عبرت گیری از سرانجام دردناک خیانت و خودفروشی با عباراتی مغشوش و در هم و برهم و با تعبیر ''رطب و یابس سر هم کردن'' سعی در لاپوشانی این جنایت دهشتناک و شستن دستان خون آلود این خودفروش به دشمن پیوسته می کند نفس واکنش نشان دادن پاسدار جمالی در مقابل این گزارش که اساساً برای افشای رژیم و ایادی عراقی و حامیان مماشات گر بین المللی آن تنظیم شده مبین اینست که وی از طرف و به نیابت از چه کسی سخن گفته و به میدان می آید بویژه وقتی سعی میکند دستان خون آلود خائن خودفروش را پاک کند پرده ها کامل به کنار زده شده و مزدوری تمام عیار پاسدار جمالی که خود را زیر ماسک ''منتقد'' پنهان کرده است کاملاً آشکار می گردد از اینرو اگر هیچ دلیل دیگری مبنی بر مزدوری نامبرده برای وزارت بدنام در دست نباشد همین نوشته و واکنش های هیستریک وی در مقابل گزارش ارتش آزادیبخش و دفاع وی از خائن به دشمن پیوسته بهترین دلیل براینست که وی (سعید جمالی) به فرموده می نویسد و به ساز ولایت و وزارت می رقصد. او نوشته است : ''وی (آقای رجوی) احساس میکرد بیش از این جائی برای سکوت و فرار از پاسخگوئی وجود ندارد و رطب و یابسهائی را سر هم کرد که جز به افشای ماهیت فریبکارش بویژه در جریان مربوط به مسعود دلیلی به نتیجه دیگری نخواهد رسید سعید جمالی با شیوه های آخوندی اصل حرفش را لابلای عباراتی مغشوش و در هم و برهم بیان کرده است. اصل حرفش اینست که در گزارش ارتش آزادیبخش راجع به کشتار و قتل عام رزمندگان در اشرف مجاهدین ''رطب و یابس هائی'' را بویژه در رابطه با مسعود دلیلی سر هم بندی کرده اند. از آنجا که دفاع آشکار از این خائن جنایتکار -که با راهنمائی کردن جانیان به مقر فرماندهی مجاهدین در اشرف عامل بالا رفتن بسیار زیاد آمار شهدای مجاهدین در این کشتار گشت- باعث بی آبروئی بسیار زیاد و سبب لو رفتن مزدوری و خیانت پیشگی پاسدار جمالی می گردد و با نقش به ظاهر ''منتقدانه'' این نادم به دشمن پیوسته سازگار نیست وی ناچار شده حرف اصلی خودش را در لابلای عبارات مشوش و مغشوش پیچیده و به خواننده عرضه کند تا کسی به ترفند رذیلانه او پی نبرد غافل از اینکه مزدوری وی و همپالکی ها از جمله مدیر سایت ''پژواک'' وزارت مصداقی خائن اَظهَر مِن الشَمس و از فرسنگها فاصله به چشم میخورد و خواننده کمی آگاه آنرا بخوبی درک می کند. این ترفند خائنانه در تمامی ''سلسله استفراغات'' وزارتی و به اصطلاح نوشته های ماههای اخیر او به وفور دیده میشود از دروغهای آشکار و در مواردی از قول افراد مشخص تا نقل قول از مادینه مزدور پیشانی سیاه همچون بتول سلطانی و یا با تکرار حرفهای نرینه خائنین لو رفته چون سعید شاهسوندی و برادران شیطان بنده. در همین نوشته نیز پاسدار جمالی به کرٌٍات از این شیوه شیادانه آخوندی استفاده کرده و تا آنجا پیش رفته که از هول حلیم در دیگ وزارت افتاده و از فرط عجله برای لجن پراکنی علیه مجاهدین و خوشرقصی برای مُلٌا چند دروغ آشکار گفته که بعد از متوجه شدن و یا به او فهماندن به جای اینکه اصل نوشته را از دور خارج کند به اصطلاح پوزش خواسته و ''شکرخوری'' اضافی خود را پس گرفته است. وی از جمله نوشته است: ''اینک ۳ هفته از تعیین نماینده ویژه دبیر کل برای امور لیبرتی و انتقال افراد به خارج از عراق می گذرد ولی حتی خبر مربوط به این انتصاب و مأموریت در سایت رسمی مجاهدین منعکس نشده است''. اما از آنجا که ''دزد ناشی به کاهدان میزند'' و پاسدار سیاسی مورد بحث (سعید جمالی) تنها به فرموده قلم میزند حتی به خود زحمت نگاه انداختنی به هیچ یک از رسانه های مقاومت را نداده تا دست کم قدری با احتیاط به ''شکر خوری'' روی آورد، آخر با مراجعه به سایتهای مقاومت به سادگی می فهمید که این خبر اولین بار توسط مجاهدین منتشر شده و تاریخ آنهم نه ۳ هفته که ۱۰ روز پیش بوده است و سرانجام پس از انتشار نوشته اش مجبور شده در هر دو مورد عقب نشینی کرده و به اصطلاح تصحیح کند. اما قبل از پرداختن بیشتر به فضاحت اصلی پاسدار جمالی بد نیست به یک نمونه دیگر نیز اشاره کنم تا با شیوه های آخوندی این پاسداران سیاسی بیشتر آشنا شویم. از آنجا که در پایان گزارش ارتش آزادیبخش بخشهائی از صدای سردار کبیر خلق موسی خیابانی پخش گردیده و در آن سردار خیابانی به نقش بی بدیل مسعود در راهبری و هدایت سازمان گواهی کرده بود این پاسدار سیاسی آنرا بر نمی تابد چون دست او و دیگر همپالکی های او را که تمامی تیرهای زهرآگینشان را بسوی مسعود نشانه گرفته اند رو میکند از اینرو با همان شیوه آخوندی و با عبارتی کاملاً آشنا آنرا بعنوان ''آسمان و ریسمان بهم بافتن قلمداد کرده و ازکنار این حقیقت محض و این گواهی بزرگ تاریخی می گذرد. می بینید که این نادم خودفروش هر جا که با واقعیتی سخت مواجه شده و خلع سلاح میگردد و چیزی برای گفتن ندارد با عباراتی چون ''آسمان و ریسمان را بهم بافتن'' یا ''رطب و یابس را سر هم کردن'' ویراژ داده و از کنار آن می گذرد جالب اینکه در زبان فارسی هر دو اصطلاح به یک معنی بوده و کاربردهای آنها نیز مشابه یکدیگر می باشد بنابراین بخوبی میتوان دریافت که پاسدار جمالی نیز همچون مصداقی خائن و دیگر همپالکی ها تنها در فکر زدن ''سر'' و متلاشی کردن بدنه می باشد و سوز و گدازهای آنها در رابطه با عراق و لیبرتی نیز چیزی جز اشک تمساح و در حقیقت جز تلاش برای هموار کردن راه کشتار هر چه بیشتر مجاهدین نمی باشد به این مسئله بعداً خواهم پرداخت <<افتضاح بزرگ سعید جمالی در دفاع از همدست قتل عام کنندگان مجاهدین>>» دیدیم که سعید جمالی که خود در خارج کشور مجری خطوط وزارتی بوده و با تمام توان در صدد نابودی تشکیلاتی مجاهدین و به ویژه زدن ''سر'' آنهاست از افشا شدن نقش خائنانه نادم خودفروش مسعود دلیلی که به کشتار ۵۲ مجاهد خلق و اسارت ۷ تن منجر شد بیمناک بوده و سعی در رفع و رجوع و ماستمالی کردن آن می کند از اینرو این افشاگری را بعنوان ''رطب و یابس سر هم کردن'' قلمداد می کند. راستی پاسدار جمالی چرا سعی در شستشوی چهره و دستان خون آلود این بریده مزدور به دشمن پیوسته دارد آیا این دفاع رذیلانه از یک خائن خودفروش که تا انتهای خط همکاری با دژخیم در قتل و جنایت پیش رفته از چه چیز خبر میدهد و مبین کدام واقعیت می باشد ؟ آیا این نشان از ماهیت مشترک و نقش واحدی نیست که سعید جمالی و مسعود دلیلی یکی در عراق و دیگری در اروپا بازی می کنند ؟ آیا این نشان فرجام کار همه خائنان و خودفروشان سیاسی نیست؟ آخر رژیم آخوندی از بریده مزدوران و از همه کسانیکه از مقاومت جدا شده اند جز رفتن تا انتهای خط خیانت -یعنی همدستی با دژخیم در کشتار و قتل عام مجاهدین- به چیزی کمتر رضایت نمیدهد آیا تجربه زندانهای خمینی و نیز فرجام کار مسعود دلیلی بهترین گواه این حقیقت نیست ؟ مگر در زندانهای آخوندی هر نادم تسلیم شده جز با تیر خلاص زدن به یاران سابق خود می توانست اطمینان دژخیم را به بریدگی خود جلب کند؟ آیا جز با شرکت در گشتهای خیابانی و شکار مجاهدین و مبارزین که ایرج مصداقی بارها به آن اقدام و در کتاب خود بدان اعتراف کرده است دژخیم به او اعتماد کرده است. تازه بسیاری از همدستان دژخیم و تیر خلاص زنندگان به مجاهدین خود نیز سرانجام از دم تیغ جلاد گذشتند، همچنانکه این خائن به دشمن پیوسته و راهنمای شبیخون زنندگان به مجاهدین خود نیز سرانجام به این شکل فجیع بقتل رسید. اما پاسدار جمالی و مصداقی خائن و شاعر رذل و ''همنشین'' دژخیم و دکتر روان پریش و حقوقدان مُخبط که این روزها تنها در فکر ضدیت تمام عیار با مقاومت عادلانه مردم ایران و نیروی محوری آن هستند باید بدانند که دشمن ضد بشری به کمتر از مشارکت آنان در قتل و کشتار مجاهدین به چیزی رضایت نمیدهد و البته آنان نیز در همین راستا به آماده سازی سیاسی این کشتارها مشغولند راهی که این جماعت از مدتها قبل در آن پا گذاشته اند سرانجامی جز دست کردن در خون مجاهدین یعنی بهترین فرزندان این خلق ندارد. همان سرانجام عبرت آموزی که به حق اعضاء و یاران مقاومت بر آن انگشت گذاشته و باید باعث عبرت گرفتن این متحدان بالفعل وزارت و ولایت گردد این سرانجام دردناک و فرجام نهائی خودفروشی سیاسی از قانونمندیهای سرسخت مبارزاتی پی روی می کند و طبعاً گزافه گوئی نیست. این فرجام اسفناک به این خاطر است که در وحدت و تضاد نیروهای جبهه خلق، پشت کردن به مقاومت انقلابی و بویژه ضدیت کردن همه جانبه با نیروی محوری مقاومت و اصلی ترین نیروی چنگ در چنگ با رژیم -با هر انگیزه و قصد و نیٌتی هم که همراه باشد- اجباراً فرد و نیروی ضدیت کننده را به سمت دیگر طیف یعنی رژیم و دشمن ضد بشری نزدیک کرده و از آنجا که دژخیم جز به همدستی تمام عیار افراد با خودش رضایت نمیدهد این افراد در ورطه خیانت سقوط می کنند. دژخیم تنها همجنس خود را می طلبد و به کمتر از آن قانع نیست از اینروست که افراد تسلیم شده یکروز در زندانها به بازجوئی و شکنجه یاران سابق خود می پردازند روز دیگر چون مصداقی در خیابانها به شکار مجاهدین و مبارزین و حتی نامزد سابق خود روی می آورد. یکروز با تیر خلاص زدن به اسراء اعتماد دژخیم را جلب می کنند و سرانجام روزی دیگر با راهنمائی کردن ایادی ولایت آنها را شبانه به مقر رهبری مجاهدین در اشرف آورده و باعث قتل عام آنها می گردد. اما دژخیم در بسیاری موارد باز هم به این تسلیم شدگان اعتماد نمی کند و پس از مصرف کردن کافی این به دشمن پیوسته ها ، آنها را نیز قربانی می کند. طنز تلخ تاریخ اینکه این خودفروشان به دشمن پیوسته در خارج کشور یعنی سعید جمالی و مصداقی و همپالکی ها بجای عبرت گیری از این شیوه دژخیم و اینکه عاقبت همدستی و همسنگری با جلاد چیزی جز قربانی شدن خود همسنگر نیز نیست بجای آن به شستشوی چهره خائن و راهنمای جلادان و پاک کردن دستان خون آلود او روی می آورند و از این طریق زشتی و شناعت همدستی با جلاد و رژیم ضد بشری را می پوشانند و بر عکس خیانت و همکاری با دژخیم را ترویج می کنند. این همان نقشی است که مصداقی و جمالی و شاعر رذل (یغمائی) و ''همنشین'' دژخیم (محمد جعفری) و دکتر روان پریش (قصیم) و حقوقدان فراری از مقاومت این روزها بدان مشغولند، در یک کلام رسالت آنها شستشوی دست و چهره دژخیم از جنایت، ترویج بریدگی و تسلیم، در کنار جلاد یقه قربانی را گرفتن و تمام کوشش خود را برای متلاشی کردن نیروی اصلی چنگ در چنگ با رژیم بکار بردن یعنی زدن ''سر'' و تلاشی بدنه که همان پروژه ۱۰ ساله اخیر وزارت اطلاعات می باشد. این نقش طبعاً به تداوم عمر حکومت ضد بشری راه برده و باعث ادامه جنایت و قتل و کشتار آخوندها می گردد. <<سوز و گداز پاسدار جمالی با هدف خروج مجاهدین از عراق یا جلوگیری از انتقال و ادامه کشتار آنها>> همانطور که اشاره کردم پاسدار جمالی در این نوشته از هول حلیم در دیگ وزارت افتاده و مدعی شده که بعد از ۳ هفته مجاهدین چیزی در رابطه با انتصاب نماینده ویژه دبیر کل برای انتقال افراد به خارج کشور منتشر نکرده اند سپس با برملا شدن این دروغ آشکار به ناچار عقب نشینی و به اصطلاح آنرا تصحیح میکند هر چند اصل مقاله دست نخورده باقی میماند. وی سپس با مخاطب قرار دادن رهبری مجاهدین می پرسد : ''گزارش دهید چه تماس و نامه نگاریهائی با این نماینده داشته و متن و سند این تماسها را منتشر کنید، چه ملاقات یا تقاضای ملاقات با این خانم (نماینده ویژه) داشته اید، چه اقدامات عملی و عینی در راستای خروج افراد داشته اید راستی اینهمه اشک تمساح پاسدار جمالی برای چیست؟ آیا او براستی خواستار خروج مجاهدین از عراق است، او که همه جا در فکر زدن ''سر'' و متلاشی کردن بدنه سازمان می باشد. چرا اینهمه ''جَِزَع و فَزَع'' می کند و خواستار شفاف سازی و اطلاع رسانی و ارائه اسناد و متون اقدامات سازمان می باشد؟ او با اقدامات عینی و عملی سازمان در راستای خروج افراد از عراق چکار دارد؟ برای روشن شدن هدف واقعی این پاسدار خارج کشوری و همپالکی های او باید توجه کرد که خط رژیم در رابطه با سازمان از همان ابتدا یا نابودی و یا تسلیم بوده است. از طرفی خط آمریکا و در نتیجه سازمان ملل نیز تلاشی نرم سازمان و ارتش آزادیبخش بوده است. بمباران قرارگاههای مجاهدین توسط نیروهای ائتلاف، خلع سلاح، تشکیل تیف، کشتار متناوب مجاهدین آنهم همزمان با حضور وزیر دفاع آمریکا در عراق و نیز گسیل اجباری مجاهدین به قتلگاه لیبرتی تماماً در این راستا بوده است. از طرفی طی۲ سال اخیر دهها طرح توسط سازمان برای خروج افرادش از عراق ارائه شده (در مقالات گذشته به آن پرداختم) که تماماَ توسط ارباب بی مروت دنیا و در راستای سیاست مماشات با آخوندها مسکوت گذاشته شده و نیز با مخالفت و سنگ اندازی رژیم مواجه گردیده است. ضمناً هر گونه اقدام عملی را سازمان برای خروج نیروهایش از عراق بکار گرفته رژیم با وسط پریدن و کارشکنیهای خود مانع انجام آن شده و یا سعی در جلوگیری از آن کرده است، از جمله ابتکار آلبانی که تماماً با تلاشهای سازمان بوده و رژیم تا آنجا که میتوانست سعی در جلوگیری از آن کرد و هنوز هم در این رابطه ادامه میدهد. نمونه دیگر مذاکرات سازمان با کشور سوئیس و حتی پرداخت پیشاپیش هزینه های مربوط به انتقال تعدادی از مجروحین و بیماران که رژیم پس از متوجه شدن و تهدید و تطمیع کشور مربوط آن امکان را سوزاند و یا مورد ایتالیا که با مذاکرات سازمان پذیرفته بود که ۴۰ نفر از مجاهدین (بیماران و مجروحین) را بپذیرند آنجا نیز رژیم با احضار سفیر آنها و اخطار دادن و تهدید به قطع روابط اقتصادی و... آن امکان را سوزاند. اگر توجه کنیم همین چند روز پیش (۱۶ ژانویه ۲۰۱۴) در شبکه خبر رژیم از انتصاب نماینده ویژه دبیر کل برای انتقال مجاهدین به خارج عراق -که هنوز هم تنها حرف است- به آه و فغان پرداخته و پرسیده بودند که ''چرا دبیر کل به فکر مکان یابی برای مجاهدین می باشد... چرا می خواهد نگذارد آنها با خطر مرگ روبرو شوند. می بینید که خط رژیم در مقابل مجاهدین کشتار است. آیا این سوز و گدازهای سایتهای زنجیره ای رژیم با یقه درانی های پاسدار جمالی در خارج کشور کاملاً همسو و هم هدف نیست و گویای این نیست که نامبرده در نقش سخنگوی خارج کشوری وزارت و ولایت همان خط و پروژه را پیش می برد؟ در نمونه دیگر سخنگوی کمیسیون امنیت مجلس آخوندی اعلام کرد : آنها که بهر شکلی مکان در اختیار مجاهدین قرار میدهند باید مورد مؤاخذه قرار گیرند. و نیز پاسدار شریعتمداری در نقش سخنگوی رسانه ای ''بیت عظما'' نوشت که ''مجاهدین خط قرمز نظام و یکی از سنگ محکهای نظام برای ارزیابی میزان صداقت آمریکا و اروپا می باشند''. آیا این سنگ محک تنها مختص اروپا و آمریکاست و یا اینکه شامل افراد و جریانات سیاسی ایرانی در خارج کشور نیز می گردد؟ یعنی هر کسی که میخواهد به مقام ولایت و حکومت آخوندی نزدیک شود باید به مجاهدین جفتک پرانی کرده و طبعاً در این میان یقه رهبری آنها را بگیرد، هر کس که میخواهد صداقت خود را به آخوندها ثابت کند باید یقه مجاهدین را بگیرد. وی همچنین نوشت ''جمهوری اسلامی هرگز به هیچ کشوری اجازه نمیدهد این گروهک تروریستی را در خاک خود مستقر کند و در صورت چنین اقدامی باید منتظر عواقب سیاسی-اقتصادی و احیاناً امنیتی (یعنی اقدامات تروریستی رژیم) آن باشد بنابراین می بینیم که این رژیم آخوندی است که میخواهد مجاهدین در عراق باقی مانده تا در شرایط ویژه منطقه ای مستمراً کشتار شوند از همین رو در شبکه خبر رژیم از دبیر کل می پرسد که چرا او میخواهد آنها با خطر مرگ روبرو نشوند البته مماشات گران بین المللی نیز در این زمینه با رژیم منافع مشترکی دارند چون این آلترناتیو دلخواه آنان نیست و منافع آنها را تأمین نمی کند بنابراین چه بهتر که تدریجاً نابود و یا دست کم متلاشی شوند تا مماشات گران استعماری بدون عامل مزاحم به ''لفت و لیس'' های خود با رژیم ادامه داده و جیبهای گشادشان را پر کنند. اینجاست که ماسک از چهره لباس شخصیهای خارج کشوری رژیم برداشته میشود، همانها که در فکر متلاشی کردن سازمان هستند از طرفی وانمود می کنند که گویا سازمان به ماندن در عراق اصرار دارد و گویا آمریکا و سازمان ملل خواستار بیرون آوردن آنها هستند، ضمناً دیدیم هر جا که سازمان اقدامی برای خروج مجاهدین از عراق بعمل آورده رژیم با مانع تراشی و تهدید و تطمیع و با تاراج منابع ملی و وطن فروشی مانع آن شده است -نمونه های پیش گفته شده- اینجاست که نقش این مزدوران خارج کشوری که در زیر ماسک ''منتقد مجاهدین'' با کارت رژیم بازی می کنند بیشتر مشخص میشود از جمله مصداقی و یغمائی و جمالی و ''عاطفه'' و ''همنشین'' و بقیه کمپین سازان و یقه چاک دهندگان برای ارائه اسناد اقدامات سازمان در رابطه با خروج مجاهدین از عراق، آنها همگی در تلاشند تا با برملا شدن اقدامات سازمان در این رابطه آنها را رسانه ای و علنی کرده و یا به ارگانهای امنیتی رژیم منتقل کنند تا رژیم بتواند با تهدید و تطمیع و وطن فروشی هر چه بیشتر مانع انجام آن اقدامات گردیده و در نتیجه مجاهدین در همان قتلگاه لیبرتی با حملات متناوب و مکرر تدریجاً سلاخی شوند پاسدار جمالی در یک نوشته کوتاه چهره واقعی خود را از هر نظر به نمایش گذاشته است: از دروغگوئی و جعل، شانتاژ و ضدیت کور با مجاهدین، دفاع رذیلانه از خائن همدست قتل عام کنندگان مجاهدین، در کنار جلاد یقه قربانی را گرفتن ، در مقابل حقایق سرسخت ویراژ دادن و به شغل رذیلانه زدن ''سر'' مقاومت و تلاشی بدنه آن ادامه دادن، هموار نمودن راه کشتار مجاهدین، این است چهره واقعی این بریده به دشمن پیوسته که در زیر نقاب ''منتقد'' خطوط وزارت بدنام را پیش می برد. حال باید دید فرجام کار این نادمین خائن از قبیل مصداقی و جمالی و سایر همپالکی ها چه خواهد شد، هر چند این مزدوران و لباس شخصیهای خارج کشوری رژیم از فرجام شوم مسعود دلیلی در عراق و پایان خیانت و همدستی با دژخیم در رابطه با خائنینی چون حسین روحانی و قاسم عابدینی و دیگر همدستان بازجویان و شکنجه گران در زندان عبرت نگرفته اند .باش تا صبح دولتت بدمد - کین هنوز از نتایج سحر است .

عارف شیرازی ژانویه ۲۰۱۴