Loading...

در باب فرهنگ نقد، هنرنقد ومنتقد

image
۲۹ مرداد ۱۳۹۳

در باب فرهنگ نقد، هنرنقد ومنتقد

این افراد معتقدند که یک سازمان و تشکیلات سیاسی که برای آزادی مبارزه میکند باید که رفتار و عملکرد خود را همواره به نقد بگذارد و چون ما به این امر دست میزنیم تنها منتقد هستیم ولاغیر.
آنچه که مربوط به شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران میشود همواره از انتقاد به سیاستهای خود همانطور که در "بیانیه ملی" بر آن صحه گذاشته است، استقبال کرده و میکند.
با توجه به این امر ضروریست که تعریفی مشخص از "نقد"و"منتقد" داشته باشیم و در یک بررسی اجمالی به این سوال بپردازیم که آیا نظرات و موضعگیری این افراد در قالب نقد میگنجد یا خیر، چرا که واژه نقد مانند بسیاری دیگر از واژه ها، تابع معیارها و شاخص های از پیش تعریف شده ای است که تنها از برآمد آن میتوان یک نظر را نقد نامید .

مطالب بسیاری که در متن خواهد آمد بارها در باره آن گفته و یا نوشته شده است اما بجهت پیش بردن بحث تکرار آنها ضروری مینمود.

فرهنگ نقد، هنر نقد و منتقد :
در کارزار مقاومت تمام عیارعلیه رژیم آخوندی در این سالیان بوده و هستند افرادی که فاقد جایگاه مشخص و پایداری در این بین بوده اند.

روزی "ردای مبارزه و مقاومت" بر تن دارند، روز دیگر "شرمنده اعمال و رفتار پیشین" خود میشوند.
روزی رگ گردنشان در فریاد"علیه رژیم" متورم میشود، روز دیگر در"ضدیت" با مقاومت مردمی.
روزی هنر خود را در"وصف" مقاومت و مبارزین جان بر کف آن هزینه میکنند، روز دیگر با پاشیدن خاک بر چشم، "خصم" آنان میشوند.
روزی هویت و شناسنامه سیاسی خود را در کسوت مبارز برعلیه "دشمن خلق" میابند روز دیگر برعلیه "مجاهدان خلق".
روزی خود را وامدار"اسارت و مقاومت" میدانند، روز دیگر بذر"تسلیم و وادادگی" میپاشد.
روزی جای خود را در "صف اول مبارزه" پیدا میکنند روز دیگر در"ته صف خیانت".
روزی از"آزاد منشی، تحمل، سعه صدر و رهبری داهیانه و هوشمند" مقاومت مینویسند روز دیگر از "جباریت" وی.
روزی داد سخن از دوست و یاران سرمیدهند، روز دیگر بر آنان "از پشت خنجر" میزنند.
روزی خود را تا سرنگونی "حامی رهبر مقاومت" میدانند روز دیگر "قصد جان" او را میکنند.

در این مجادله سیاسی وجه مشترک این افراد همانا ادعای "منتقد" بودن آنان میباشد.

نقد و انتقاد کردن اگر که "خیر خواهانه، سازنده و راه بهتر نشان دادن" باشد، فرایندی مثبت از فهم و درک صحیح منتقد از مفهوم نقد و کاربردی مهم از مفاهیم دمکراسی میباشد.

افرادی که روزگاری در صف مبارزه و مقاومت بوده اند ولی امروز در جبهه مخالف آن قرار گرفته اند، معتقدند که نظراتشان صرفا در حیطه "انتقاد" است.

بمنظور قضاوتی عادلانه در اینباره که این ادعا تا چه حد صادق میباشد، لازم است که نگاهی اجمالی به شاخص ها و معیارهای فرهنگ نقد، هنرنقد ومنتقد داشته باشیم.

فرهنگ نقد :
فرهنگ نقد را شاید بتوان به اختصار پرداختن، ارزیابی و به چالش کشیدن موضوعی، شیوه ای و رفتاری چه در حیطه فردی، اجتماعی،هنری و یا رفتار وعملکرد سیاسی (بدون ادعای جامع و کامل بودن این تعریف) که دربر گیرنده معیارها و روشهای خاصی میباشد، تعریف کرد.
توجه به معیارها و روشهایی همچون پرهیز از یکسویه و قطعی نگری، کینه توزانه، برجسته و بررسی کردن عادلانه نقاط مثبت و منفی و آگاهی لازم و کافی در باره موضوع مورد نقد، نشان از فهم و درک صحیح منتقد از فرهنگ نقد دارد.

هنر نقد:
در تعریف نقد میتوان آنرا نه تنها یک "هنر " و"فضیلت" بلکه یک "تکنیک" دانست. نقد هنر"فهمیدن" و"فهماندن" است. تفاوت ها را دیدن است. نقد "کلی بافی گویی" نیست. نقد "سره از نا سره جدا کردن" و "شناختن محاسن و معایب" است. "داوری و قضاوت " دو جانبه در مورد یک گزاره است. نقد سازنده یعنی پیدا کردن "خوبیها از میان بدی ها"ست .
میشل فوکو معتقد است که نقد فرضا و صرفا "نه یک تفکر خاص" که توضیح دهد که "باید" به این شیوه رفتار شود بلکه نقد امکانیست برای کسانی که میجنگند، مقاومت میکنند و تمام آن کسانی که "این بودن" را نمیپذیرند.
نقد باید که در روند مناقشه، مقابله و مقاومت بکار بیاید و اجازه ندارد که قانونی در قانون باشد. نقد نه یک مرحله در روند برنامه ریزی بلکه به چالش کشیدن "این بودن" است (میشل فو کو، بحث ۲۰.۰۵.۱۹۷۸ ).

"نقد کردن" باید انگیزاننده باشد و نه آزار دهنده. نقد هنر نشان دادن جایگزین برای "این بودن" است.

منتقد :
نخستین شاخصه منتقد "صداقت و ادعای سازندگی و خیرخواهانه" وی میباشد و این تنها به میزانی است که خود"قابلیت و ظرفیت نقد پذیری" را داشته باشد.
محور کار منتقد سوای "آگاهی و دانش کافی از موضوع نقد و حق نقد کردن" باید که بررعایت "اخلاق و عدالت" و بدور از "تعصب" قرارداشته باشد.
منتقد باید که "عمل" و نه "شخص" را مودبانه، صادقانه و سازنده و عاری از هرگونه "توهین، اتهام و کلمات نامناسب" نقد کند و آماده کمک کردن برای "بهتر شدن" موضوع مورد نقد باشد.

منتقدین مقاومت ؟
در رابطه با جداشدگان از مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران ما به پدیده "انتقاد و منتقد" بسیار برمیخوریم.

این افراد بر این نظر هستند که بعد از سالها همیاری و همسنگری در یک جبهه واحد به این و یا به آن دلیل، مجبور به "راه دیگر برگزیدن" شده اند که در نوع خود قابل قبول و درک است.

اینک با توجه به اشاره ای مختصر به این سه گزاره، سوال اینست که آیا افرادی که خود را "منتقد " مینامند بواقع دارای این ویژگی ها هستند یا خیر ؟

در مورد "فرهنگ نقد" (این مدعیان منتقد مقاومت) درهمان ابتدای کار ما با یک دید "یکسونگری و خط بطلان کشیدن بر نقاط مثبت رفتار وعملکرد سیاسی" مقاومت مواجه هستیم و تنها "برجسته کردن نقاط منفی" مد نظر این افراد میباشد و بدین ترتیب سنگ بنای انتقاد را کج بنا نهادند.

این افراد قبل ازهر چیز روش "کینه توزانه " را نسبت به مقاومت در پیش گرفتند وجوانی و گذشته سیاسی "از دست رفته خود" رابا مضامینی چون "گول خورده"،"خلف وعده" نا جوانمردانه از مقاومت طلب میکنند و عامل اصلی این مصائب و مشکلات را که رژیم آخوندی میباشد، تماما نادیده میگیرند.

اما در مورد "نقد و انتقاد" این افراد بر این باورند که هر آنچه که مربوط به مبارزه و مقاومت بر علیه رژیم ضد بشری آخوندی در "ظرفی" به نام شورای ملی مقاومت با محوریت سازمان مجاهدین خلق میشود اساسا "تو خالی" است و از این سازمان و شورا بعنوان "ارتجاع مغلوب" که فرضا اگر روزی قدرت سیاسی را در دست داشته باشند، بمراتب بدتر از آخوندها خواهند بود، نام میبرند.
سیاستهای جاری شورا را تماما "اشتباه"، "بدور از واقعیت عینی جامعه "، "خوش خیالانه"، "وابسته" و "تمامیت خواه" میدانند و از دید "خیر خواهانه" خود قصد به چالش کشیدن این سیاستها را دارند.

این افراد قدم اول را با "فاصله گرفتن و دور شدن" از شورا و یا سازمان مجاهدین برداشتند تا فارغ از "وابستگی تشکیلاتی" و رها ازهر گونه "قید و بندی" انتقادات خود را بیان کنند.

با شروع کار و در اولین قدم برای خود حق "بیشتر و بهتر فهمیدن" از"این بودن" نسبت به یاران و همفکران پیشین خود قایل شدند ولی از فهماندن "مزیت جور دیگر بودن و تفاوت ها را دیدن" به یاران دیرین خود در یک رو یا رویی "صادقانه" و "گفتگویی سازنده" بشدت پرهیز کردند چرا که سالیان با خود و یاران خود نا صادق بوده اند و در برابر آنان نقش بازی میکردند.

در قدم بعد مدعی شدند که ترک کردن جبهه مقاومت صرفا از سر"خیر خواهی و برای بهتر شدن امور جاری" بوده و بعنوان "ناجی" افراد محصور، بزدل، فرصت طلب،چاپلوس و ردیه نویس در شورای ملی مقاومت و"هواداران "گول خورده" و "شستشوی مغزی شده" و اسیر تشکیلات سازمان مجاهدین اعلام موجودیت کردند.

این افراد برای اینکه "حقانیت" خود را هر چه بهتربه اثبات برسانند با یک قلم سیاه بر فعالیت و نقش خود در شکل گیری"این بودن" خط بطلان کشیدند و خود را بری از هرگونه اشتباه و خطا دانستند و سهم خود را بیکباره منکر شدند و مدعی هستند که "ما سالیان مدیدی گفتیم و تذکر دادیم ولی گوش شنوایی نبود و آقایان ترتیب اثر ندادند".

از آنجایی که هدف تنها "مبری دانستن" خود در رسیدن به شرایط امروز بوده، در باره مشکلات و نا رسایی ها که معترض و منتقد آن هستند به "کلی بافی گویی" پرداختند و چون خود مورد سؤال قرار گرفتند، مقصر اصلی را مسول شورا و رهبری سازمان مجاهدین خلق دانستند.

بیکباره از "جو گیر شدن"، "تحت تاثیر" قرار گرفتن چهره کاریسماتیک مسول شورا و یا "اسیر تشکیلات فرقه مجاهدین"، "چشم و گوش بسته بودن" و از "جوانی و خام بودن و بی تجربگی" خود نوشتند.

یقه مقاومت و مسول آنرا گرفتند که چرا سرنگونی که قرار بود ۶ ماه طول بکشد هنوز و بعد از ۳۵ سال هنوز محقق نیافته، "خلف وعده" کردید و دلیلش را هم "سیاستهای اشتباه" از همان روز نخست میدانند اما به سرکوب وحشیانه و زندان و اعدام در داخل و زد و بندهای پشت پرده، حمایتهای آشکار سیاسی و اقتصادی کشورهای اروپایی، چین و آمریکا از حکومت آخوندی در این ۳۵ سال هیچگونه اشاره ای نمیکنند و آنرا از اساس نادیده میگیرند ولی همزمان در برابر حمایتهای بین اللملی جوامع و شخصیتهای سیاسی و حقوق بشری از مقاومت، عکس العمل هیستیریک نشان میدهند، آنرا به سخره میگیرند و آنها را وابسته میدانند .

سپس بدلیل اینکه در توجیه رفتار و دلایل غیر قابل فهم خود ناکام و از پاسخگویی در ماندند، بیکباره دیگر نه "عمل" و "ساز و روند کار" که تا دیروز بسیار مسولانه و در خط صحیح مبارزه و مقاومت مردمی ارزیابی میشد، مورد نقد قرار گرفت بلکه "شخص" یعنی مسول شورا و رهبری سازمان مجاهدین آماج بدترین "توهینها، اتهامات و کلمات نامناسب" قرار گرفت. وی را مسول مستقیم هر آنچه که خبط و خطا بوده دانستند، دیکتاتورش خواندند و با استالین وخمینی و لاجوردی برابرش دانستند و این تفکر خاص را ارجح دانستند که تنها امکان برون رفت از این مصائب و مشکلات و از بن بست خارج شدن مقاومت، حذف فیزیکی وی، گشاندن درهای شورا به روی دیگران و دمیده شدن هوای تازه در شورا میباشد و اینرا اساسی ترین شرط آمادگی خود برای کمک کردن به "بهتر شدن" اوضاع و شرایط موجود دانستند.
این باصطلاح "منتقدین" که در گذشته و با حضور در کنار مقاومت و ارتباط دو سویه "حرافی" و "فعالیت " آنان در صحنه عینی مبارزه در خارج از ایران "هم اندازه" بوده، امروز در نشان دادن جایگزین برای"این بودن" دستشان بسیار خالیست و وجه "حرافی، شلاق کش کردن وغرغرکردنشان" بر علیه مقاومت مردمی بر وجه مبارزه وعملشان در برابر رژیم بمراتب "غالب تر" است ازاینرو انتقاد این افراد نه تنها یک رویکرد"سازنده و انگیزاننده" نبوده و نیست بلکه بسیار نیز مخرب، آزار دهنده و بدور از عدل و انصاف میباشد.

قضاوت منفی و اتهامات واهی وعینی این باصطلاح "منتقدین" را که دانسته و آگاهانه بر علیه مقاومت و مسول آن روا داشته و می دارند، "کلمه به کلمه" آنرا میتوان در تبلیغات رژیم در ۲۰ سال گذشته چه از طریق انتشار دهها کتاب و درج صد ها مقاله توسط عوامل جیره خوار خود (آنان نیز بر "منتقد" بودن خود تاکید بسیار دارند) در روزی نامه وننگین نامه ها و دهها سایت اینترنتی عینا و طابق بالنعل شبیه سازی کرد.

نکته در خور توجه "همسویی و شباهت" موضوع انتقاد این آقایان میباشد.

آنکس که تقریبا ۳۰ سال عضو شورا بوده و در مناسبا ت و تشکیلات مقاومت و یا مجاهدین حضور فعال داشته و سرد و گرم مبارزه عینی را تجربه کرده ، از نزدیک شاهد خیلی مسائل بوده ، در روند تصمیم گیریها مشارکت داشته و امضایش هم در زیر مصوبات شورا بوده، با آنکس که به "اعتراف خود" هرگز و هیچگاه در مناسبت شورا و یا مجاهدین نبوده، "هم رای و هم نظر" و در یک "کر و نقطه مشترک" دست به انتقاد در باره "مناسبا ت غیر دمکراتیک حا کم بر شورا و مجاهدین" و "جباریت و دیکتاتور منشی" مسول شورا و رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران، زدند.

اینک و با توجه به شاخصهایی که در بالا که اختصارا به آنها اشاره شد، افرادی که خود را "منتقد" میدانند از آنجایی که عملکرد، رفتار و نظراتشان (چه بصورت نوشتاری و چه گفتاری) پس از جدایی فاقد این شاخصها و معیارها بوده، بسرعت از گردونه نقد خارج شده و به جمع "اضداد" تمام عیار این با شکوهترین، پایدار ترین، منسجم ترین و جدی ترین نیروی مقاوم و مبارز علیه حکومت ضد بشری و جنایتکار آخوندی پیوستند که بسیاری از آنان نیز به کسوت "مزدوری" رژیم که آنها را به ورطه "خیانت" کشاند، در آمدند.

حال خطاب به این آقایان بایستی که گفت همانطور که شما رفتار، نظرات ضد و نقیض، اتهامات واهی، کلمات زهرآگین و فحاشی خود برعلیه این مقاومت مردمی و رهبری آن را "نقد" میخوانید و خود را با لطبع "منتقد" میدانید، واقعیت سخت مبارزه و مقاومت، این حق را نیز بما میدهد که دراین"زمانه حساس" که رژیم با تمام قوا در پی نابودی این مقاومت مردمی است، ما رفتار، نظرات وعملکرد امروزین و ضدیت گستاخانه شما با این مقاومت را بعنوان راهگشای جبهه و صحنه جدیدی در این راستا ببینیم و آنرا تماما "بسود رژیم" بدانیم. از اینروی بر ما خرده نگیرید که چرا شما را آنگونه که لایق آن هستید، خطاب میکنیم.

نتیجه :

آقایان به اصطلاح منتقد شما در این سالها نشان دادید که همسان و هم خط رژیم در پی نابودی این مقاومت هستید و نه در پی بهتر کردن و اصلاح امور. فراموش نکنید که خمینی دجال این آرزو را با خود بگور برد.

ننگ ابدی بر آنانی که زندگی بر روی زانو را به مرگ ایستاده ترجیح دادند.

درود بیکران بر شیر زنان و کوهمردان محصور در زندان لیبرتی

سلام بر آزادی

با احترام

19.08.2014