رضا محمدي - استعفا، توبه و دو قدم تا تهران
در بین هواداران و دوستان مقاومت در برخورد و عکس العمل به این اقدام سیاسی و جدایی نا گهانی، ضمن انتقاد شدید به نوع ، روش و نامناسب بودن زمان آن و نه الزاما خود حق استعفا که حقی طبیعی و دمکراتیک هر کس از هر جریان سیاسی است، دو نظریه عمده وجود داشت:
برخی از دوستان که با هشیاری کامل در پس این حرکت توطئه ای را می دیدند و به سهم خود به اعتراض و افشا گری پرداختند، براین نظر بودند که در گیری فکری و عکس العمل و حساسیت بیش از حد نشان دادن به این موضوع مانع از پرداختن به مسائلی بس مهمتر میشود وجز اتلاف وقت نتیجه ای در بر ندارد.
اما نظر دیگر بر این باور بوده و همچنان بر این باور هستند که استعفاي این دوعضو مستعفی نه یک اتفاق و اقدام سیاسی ساده و صرف، بلکه نشان از اوج یک توطئه عمیق، کثیف و بغایت رذیلانه ميدهد که هدف غایی آن بطور اخص بی اعتبار کردن و زمینه سازی مستقیم برای حذف فیزیکی رهبری مقاومت مسعود رجوی و بطور اعم متلاشی کردن سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران در کلیت آن است و باید هر چه هوشیارتر به افشاي آن پرداخت، چرا که این آقایان صرفا نه به این منظور که در مواردی، به استناد متن استعفا نامه خود، با سیاست ها و مواضع رهبری و دیگر اعضاي شورا اختلاف نظر داشتند ، از عضویت در شورا استعفا دادند، بلکه کریم قصیم در اولین پاسخگویی به منتقدین خود در فیس بوک با نوشتن جمله ای بدین مضمون که " نه عکاس سفارش دادیم و نه قرار است عکس دست جمعی گرفته شود "، بطور ضمنی و با ناشیگری خاص خود اشاره به توطئه همه جانبه ای که در شرف انجام شدن بود، کرد بطوریکه امروز شاهد هر چه نمایان تر وبرملا شدن آن هستیم.
بیان جمله " نه عکاس سفارش دادیم و نه قرار است عکس دست جمعی گرفته شود " اشاره به عکس جمعی گرفتن بنی صدر با عوامل و مزدوران پیشانی سفید وزارت اطلاعات (از جمله کریم حقی ،محمد حسین سبحانی و دیگران) رژیم هست که پرده از همسویی بنی صدر در ضدیت با مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران و آلت دست شدن او توسط رژیم، برداشت.
در تاریخچه مبارزاتی شورای ملی مقاومت ایران از بدو تاسیس تا به امروز ما شاهد جدایی ها و استعفاي اشخاص مستقل و یا گروههای سیاسی بوده ایم (پرداختن به دلائل این جداییها، موضوع این نوشته نیست) که برخی از آنها مستقل از شورا و نه علیه مقاومت مردمی همچنان به عهد خود بر دشمنی آشتی ناپذیر با رژیم در کلیت آن پایبند بوده و به ادامه مبارزه تا سرنگونی متعهد هستند.
اما برخی دیگر در مسیر ضدیت کامل با مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران بعنوان مقاوم ترین و سازمان یافته ترین تشکیلات سیاسی ضد رژیم بعد از جدایی تمام نیروی خود را علیه آن بکار میبرند بطوریکه برای آنها مبارزه علیه مقاومت مردمی ازالویت بیشتری بر خوردار بوده و هست و در این راه ازهیچ عمل ضد انقلابی کوتاهی نکرده و نمی کنند و آگاهانه خط رژیم که همانا نابودی تشکیلات مجاهدین در خارج از کشورهست را پیش میبرند.
یکی از این افراد مهدی خانبابا تهرانی است که سابقه چندین دهه مبارزه سیاسی دارد ولی امروز تبدیل به یک لمپن و فسیل سیاسی شده که نقش پدرخوانده را برای افراد مرتبط با رژیم در آلمان ایفا میکند.
بعد از انتخاب خاتمی بعنوان رییس جمهور رژیم، خانبابا تهرانی همراه با فرخ نگهدار و بابک امیر خسروی، و رضا چرندابی و دیگر مبلغین رژیم با بر پایی جلساتی تحت عنوان " تلاشگران جامعه باز" در شهر فرانکفورت آلمان،سیاست حمایت از رژیم را بدینطریق دنبال میکردند و برای خوشرقصی هر چه تمامتر برای جناح دوم خرداد برضدیت بیمارگونه خود علیه مجاهدین همواره تأکید و اصرار میکردند.
علاوه براین خانبابا تهرانی با پخش و توزیع نوشتاری (کتاب و جزواتی که مستقیما توسط وزارت اطلاعات چاپ میشدند) مصاحبه ها یی که با روی خط آورده شدن مامورین وزارت بد نام اطلاعات رژیم از جمله کریم حقی،شمس حائری ،محمد حسین سبحانی و دیگر مزدوران در رادیو ۲۴ ساعته توسط مانوک خدا بخشیان و حسین مهری درچندین قسمت و طی روزهای متوالی که هدف آن شیطان سازی علیه مجاهدین با طرح اتهامات سخیف و بی اساس از جمله زندان،شکنجه و اعدام مخا لفین ومعترضین در قرارگاههای سازمان در عراق بوده ، در پیشبرد این سیاست رژیم در شهر فرانکفورت نقش مستقیم و فعالی ایفا میکرد. خانبابا تهرانی خود شخصا با مراجعه مستقیم به مراکز صنفی ایرانیان به توزیع و پخش این کتابها و جزوات آنهم در تیراژهای بسیار بالا اقدام میکرد، از جمله مغازه کپی شاپ یکی از دوستان من که تصادفا من در آن روز آنجا بودم و خود متاسفانه به عینه دیدم و شاهد بودم که چطور نزدیکی به رژیم، وا دادن در مبارزه و توبه از عملکرد و گذشته خود و مقهوررژیم شدن، یک فعال سیاسی در قد و قواره مهدی خانبابا تهرانی را با پیشینه چندین دهه مبارزه، تبدیل به پادوی دون پایه رژیم میکند و پای آنرا به کنسولگری رژیم که ظاهرا برای دادن رضایت نامه بمنظور سفر همسرش به ایران و تهدید به طلاق در صورت عدم مراجعه به کنسولگری و عدم دادن رضایت نامه از طرف همسرش، باز میکند. این در حالی است که ورود و خروج آزادانه همسران و دیگر وابستگان فعالین به اصطلاح "اپوزیسیون خارج کشوری رژیم " به ایران، ازجمله مهدی خانبابا تهرانی، فرخ نگهدار و دیگرمسولین رده بالای سازمان چریکهای فدایی خلق (اکثریت) که در ضدیت با مجاهدین و شورا سنگ تمام می گذارند و بسیار فعال عمل میکنند، قطعا بدون هماهنگی با دستگاهای امنیتی رژیم نه تنها محال بلکه غیر ممکن است.
نقش دیگر خانبابا تهرانی بعنوان محلل، رتق و فتق کردن امور جاری افراد مرتبط با بنیاد هاینریش بل وابسته به حزب سبزهای آلمان که سیاست لابی گری، ارتباط بسیار نزدیک وحمایت همه جانبه آنها از رژیم آخوندی و ضدیت آنها با مجاهدین و مقاومت، کاملأ مشهود است، بطوری که کلودیا روت از مسولین بلند پایه این حزب مخالفت خود و حزب سبز آلمان با سفر چند سال پیش خانم مریم رجوی به این کشور را رسمآ با صدور اطلاعیه ای که در آن از سازمان بعنوان سکت، غیر دموکرات، ناقض حقوق بشر افراد خود و گروه تروریستی نام برده بود، ابراز کرد و جالب اینکه تنها این حزب سبز بود که به این سفر رسمآ اعتراض کرد و سالها بعد شاهد انتشارعکس دست دادن گرم و صمیمی کلودیا روت با شیخ عطار سفیر رژیم در آلمان در حین برگزاری کنفرانس بین المللی امنیتی در شهر مونیخ آلمان که فضاحت سیاسی ببار آورد، بودیم و یک بار دیگر ثابت کرد که روی دیگر سیاست لجام گسیخته و هیستریک علیه مجاهدین نزدیکی و همسو بودن با رژیم بوده و هست.
منظور از پرداختن مختصر به فعالیتهای مهدی خانبابا تهرانی علیه سازمان مجاهدین و ارتباطش با کنسولگری رژیم در شهر فرانکفورت این است که روز جمعه ۱۸ اکتبر کریم قصیم در شهر فرانکفورت با مهدی خانبابا تهرانی دیدار داشته و یکی از دوستان مقاومت در مسیر رفتن به منزلش به شهری دیگر، بطور تصادفی آن دو را در ایستگاه راه آهن مرکزی فرانکفورت میبیند.
آمدن کریم قصیم به فرانکفورت و دیدار ایندو صرفا بخاطر خوردن چلو کباب یا نوشیدن قهوه نبوده و این دیدار خبر از توطئه ای دیگر میدهد و بیدلیل نیست که قصیم از فردای انتشار استعفا نامه خود چنان دریده و گستاخانه و بیشرمانه علیه سازمان و شخص مسعود رجوی موضع گرفته و در فیس بوک خود اتهامات، اکاذیب و مطالب مستهجنی که لایق خود و همپالگی های امروزیش هست را انتشار میدهد.
قطعا قطعا این دیدار بسیار سوال برانگیز است و این را باید در امتداد جدایی از شورا بررسی کرد، وصل شدن و ارتباط مجدد و علنی کریم قصیم به مهره شناخته شده ای همچون خانبابا تهرانی را باید با هوشیاری هر چه تمام ترزیر نظر داشت، چرا که ایندو پس از اختلاف وجدایی خود درگروه شورای متحد چپ که در بیانیه تفصیلی شورا پیرامون استعفاي دو مستعفی به آن اشاره شده است ،ظاهرا در دو جبهه مختلف یکی همراه شورا و دیگری در ضدیت با آن فعالیت میکردند. در ارتباط این نزدیکی و وصل شدن مجدد وشوم کریم قصیم با خانبابا تهرانی، اولین سوالی که مطرح میشود این است که آیا این ارتباط در سالهای عضویت کریم قصیم در شورا بدوراز چشم دیگران و مخفیانه همچنان وجود داشته و آیا مسائل درونی و محرمانه شورا از طریق کریم قصیم به خانبابا تهرانی گزارش میشده ؟
شکل و طرح این سوالها نه تنها، با توجه به ضدیت هیستریک و پرده دری و دگردیسی یکباره کریم قصیم علیه سازمان وشخص مسعود رجوی بعد ازسالها همراهی و عضویت و مسولیت واشراف و آگاهی کامل به جزیی ترین مسائل درون شورا و استعفاي ناگهانی او، نه تنها لازم بلکه درجهت مقابله همه جانبه با توطئه های رذیلانه این ریاکار زشتخو بسیار، بسیار ضروری است.
کسی که چنین بی پروا گذشته سیاسی خود را نفی و زمانی که از روی مسولیت و آگاهی انقلابی زیرحکم اخراج فردی چون ایرج شکری را امضا میکند ولی بعدها بابت آن توبه میکند وامروز دست در دست وهمدوش با یکی ازمنفورترین کارچاق کن های رژیم در آلمان پاچه مقاومت را میگیرد و بذر تسلیم میپاشد و سفر باصطلاح مخالفین رژیم به ایران را نه تنها تقبیح نمیکند،بلکه مبلغ آن نیز میشود، امروز اینچنین بی دنده و ترمزوچنین شتابان در مسیر مزدوری رژیم قدم برمیدارد و چنان در منجلاب رژیم دست و پا میزند که دیگر امید بازگشت چنین فردی به جبهه مقاومت خوشبختانه هرگز محقق نخواهد شد.
آ قای قصیم شما دیگر نه احتیاج دارید عکاس سفارش دهید و نه دیگر لزومی به گرفتن عکس دسته جمعی هست. دست در دست خانبابا تهرانی گذاشتن شما را از تمامی این زحمات بی نیاز میکند.