کرشمه گران خیمه نظام ولایت
چونان خارکشان غول بیابان آتش معرکه ای دیگربرافروختند ،شاید که ازپشمین عبای ملایان کلاهی بسازند تا دوباره با مشاطه گری و بزک قصابان و سلاخان، نکبتیان ولایت را تهیج و با آدرسی ،
کشتاری دیگری را رقم زنند و تمساح واراشک بریزند وبه سینه زنی نه درعزای ملا، که بشکن زنان چشمک و چراغی برای کیسه خویش بدوزند .
آبمنگول سیاسی سوراخ دعاگم کرده است ،بی کرامتی که بر درگاه سفیانیان، که عین ابوسفیان برای چنددهمین بارغیرتمداران میهن را نشانه رفته است و مدعی توابسازی و آنهم از نوع مصداقی ست که میخواهد یاوه های دهان گشادش را برای نشحوار پسمانده های مبال جهل و وزارت بد نام اطلاعات باز آلوده کند و چرا؟!
قصیم را دیگر هیچ حنایی سرخ نخواهد کرد و رنگی ننگ وجودش را نمیپوشاند، عزت وآبروی نداشته سیاسیش را مزدوران و توابان پیشانی سفیدی تشکیل میدهند که پرونده سیاه شان را گند خیانت و وطنفروشی بر داشته است ، آبرو باخته ایست که با سیلی خیانت صورتش را سرخ نگهداشته است ، تغییر جبهه داده است که روی پنل هویدا نشد ؟!! (عجب جنایتی !!!)و به عبارتی چون داخل آدمش ندانسته اند ، ننه من غریبم گویان آنرا یکی از علل استعفا ذکر میکند ـــ شاید هم علت العللش ـــ «وامصیبتا» . از دروغگویی و بازشدن مشت و بر ملاشدن غیبتش در شورا را مریضی ( تمارض و درعین حال زمینه سازی برای سلاخی رشیدترین فرزندان مردم ایران به کمک مصداقی ،همنشین حمارو شاعربی شرم و ... وادادگان و وابستگان انجمن نجات ) مینامد و افشاگرانش را دروغگو و عملشان را غیرمنصفانه که ازمجاهدین خط میگیرند و به ایشان حمله میکنند و تهمت میزنند قلمداد نموده و مدعی ست که مدت ده سال است که میخواهد مجاهدین را متقاعد کند که خودشان را تغییر بدهند ( حتما از نوع قصیم ـ ی ـ روحان ـ ی ـ ش) به عبارت دیگر دست از انقلاب و مبارزه و مقاومت بر دارند و یک شبه تغییر جبهه دهند و همنشین دریوزگانی شوند و نه بهارند،که همان شوره زارعفن حقارت وخیانتند ... همه حرف هایش هم نشخوارچندباره یی ست که قبلا مصداقی و خرده دستفروشان دکه های انجمن نجات ، هابیلیان ،آوا ی رسوای دریوزگی ، روشنا و خرفت بنده ها و ان سیگلسن های بیشرم جویده وپس انداخته اند وامروز ارکستروار مینوازند که وزارت وطنفروشان اطلاعاتشان هدایت کرده است و... دربیانیه شورا همه چیزگویاست ........
اما قصیم را چه میشود ؟
در یک کلام کریم واداده و ورشکسته ی به تقصیری است که مفلسنامه اش رامردم ایران امضا کرده اند ، مبارزه که طولانی میشود ، کسانی که پیری زود رس و عارضه های تهی شدن دارند از کشتی رزمی پیازه میشوند . دراین کشتی که در توفان کرانه های وطن را چشم براه ست تهی شدگان وخوش نشینان را نصیبی نیست ، کسانی که اهل پرداخت نیستند را در این کشتی جایی نیست ، اگرکسی مانده است باید پارو بزند که هرچه گمنام تر و بی نام و نشان تر ؟! وباید یقین داشت که : اهل کام و ناز را در کوی رندان راه نیست .... بنا براین ساحل امن و راحت و بدون پرداخت با انقلابیون و مجاهدین سنخیتی ندارد ، وادادگی را محلی از اعراب نمانده ست ، بامبول و بهانه ، راه پیشتازان نیست و مجاهدین هم با کسی تعارفی ندارند ، درون شورا و مجاهدین هر چه هست پرداخت و ازخود گذشتن ست ، کار و کار و کارکه برای خلق و وطن .... وادادگی موقوف است ؟! بنا بر این منم منم های صدتا یک غاز ، روی پانل رفتن ، نطق و سخنرانی ها برای دهان گشادان که من میخواهم به شورا و مجاهدین کمک کنم که تغییر کنند؟! من 10 سال است که با آنها اختلاف دارم (آدم میتونه یک ماه . دوماه و سقفش 3 ماه اختلاف داشته باشه ، اما 10 سال کمی دروغ احمقانه ست که مرغ پخته را هم به خنده وامیداره ..... ) من صفی از منتقدین تشکیل بدم که بریده و تواب بسازم ، مرا به پانل نبردند و ..... کریم خان آقا واداد ؟! وادادگی کدی دارد که آن عبارت است از:
لنگ و لگد زدن به تنها آلترناتیو ملی و مردمی ، یعنی شورای ملی مقاومت و اصلی ترین نیروی محوری اش که سازمان مجاهدین خلق ایران است ، کار کردن با انقلابیون و بویژه با مجاهدین سخت است ، وشرف و غیرت مبارزاتی بالایی را طلب میکند ، باید با صدق و فدا کار کرد و برای خلق و وطن دلسوزانه بارتعهد بر دوش کشید به سخنران و نطاق هم نیازی نیست که مجاهدین خود در عمل از بهترین سخنورانند، اهل پانل هم نیستند که بر همه ی رنگ و ریا هم پشت پا زدند .... به قصیم هم باید گفت که مجاهدین و هوادارانش به سفاکترین و ددمنش ترین دشمن ایران و ایرانی بیا بیا گفتند ، و آن کس که در عدد ناید قصیم ست ، به این اقا باید یادآوری کرد که ازسر افلاس چهره درنقاب بلاهت کشیدن کار کفن بسران حاکم ست تو که هنوز نامت در شرکت سهامی جیره خوران دفتر امام راحل و درتابلوی اعلانات اعلام نشد ، وادادگی آری و پشت پا زدن به اعتماد مردم هم شکی نیست که دستاورد این حجت بارقه ی رذالت ست و شانه خالی کردن هم کار حرافان است که ایشان ید طولایی درآن دارند اما ......... ؟! جان کلام این که : اشک تمساح شمایان هم هیچکس را نمیفریبد و لاطائلات حضرات هم ذره ای از عزم و اراده ی هواداران مقاومت نمیکاهد چه رسد به مجاهدین . بنابر این باید این دام را برای جای دیگری گذاشت که در انتظارشان هستند ........................................................وآخرین نکته :
بر در میخانه ماندن کار یک رنگان بود ، خود فروشان را بکوی میفروشان راه نیست