Loading...

به یاد آن عزیز سفر کرده

image
17-01-2015

به یاد آن عزیز سفر کرده


در ساعات اولیه این روز دکتر نادرتسلیمی جان به جان آفرین سپرد و رفتنش غمی بزرگ را بر دل و جان دوستان و نزدیکانش و هرآنکس که آشنایی هرچند کوتاهی با وی داشت، برجای گذاشت.

خبر بسیار کوتاه بود، "دکتر نادر" رفت، اما خاطرات با دکتر بودن و در کنار او بودن بسیار طولانیست. در هر صحنه ای و در هر سر فصلی از اولی ها بود، خستگی ناپذیر و سرشارازامید و آرزو.

تا آن زمان که پاهایش تاب و توان کشیدن قامت استوارش را داشت همه جا در اول صف حاضر بود وتمام توانش را در جهت حمایت از مجاهدین به کار می برد.

دکتر چه خبر ؟ والله سلامتی
از اوضاع و احوال چه خبر؟ والله چی بگم، لعنت بر خمینی .
این جملات تکیه کلام همیشگی اش بود.

زمانی هم که به دلیل بیماری، جسم و جانش به شدت تحلیل رفته بود دعا و نیایش اش بدرقه راه اشرفیان و اشرف نشانان بود و دمی از فکر به شیر زنان و کوهمردان محصور در زندان لیبرتی غافل نبود.

آن زمان هم که بهتر از هر کس دیگر احساس کرده بود که در این جنگ نا برابر پیروز نخواهد شد، در حالی که براثر پیشرفت بیماری حرف زدن نیز برایش بشدت طاقت فرسا شده بود آخرین برگ مبارزه و مقاومتش را رو کرد.

در آخرین دیداردرمنزلش به همراه تنی چند از دوستان، دکتر نادر در حالی که درد امانش را بریده بود پیام و آرزوی خود را همانند گذشته برای حاضران گفت. او که کتبا وصیت خود را کرده بود، در این دیدار که دیگرحرف زدنش بشکل منقطع شده بود تمام نیرو و توان باقیمانده اش را بکار برد تا برای آخرین بار با تکرار خواسته هایش نزد ما مهرتائید دوباره ای بر وصیتنامه خود بگذارد.

مفتخرازاین بود که عضوی کوچک ازخانواده بزرگ مجاهدین بوده و همیشه خدا را شکر میکرد که به عهد خود در برابرخدا و خلق و شهدا در حد توانش وفا کرده بود. همیشه میگفت سلام مرا به مجاهدان لیبرتی برسانید و بگویید که شرمنده آنها هستم.
خوشحال ازاینکه هوادار مجاهدین بود وهوادار مجاهدین ماند و هرگز تردیدی درآن نکرد.
هنگامی که از پیام مقاومت و ارزش های والای آن سخن میگفت به یکباره نفس و کلامش جانی دوباره می گرفت و آرزو داشت که مراسم خاکسپاری اش به سنت مجاهدین وتوسط هواداران برگزار گردد.

اما زیبا ترین لحظه وبسا شورانگیز ترین آن زمانی بود که بسیار تاکید داشت که مراسم خاکسپاری اش سبب نزدیکی هر چه بیشتر شود وحتی آنانی که وی را بخاطر راه، هدف، ایمان و مرامش ترک و طرد کرده بودند، خود را نیز "صاحب عزا" بدانند.

در دیدارآخر در بیمارستان، دیگرقادر به تکلم هم نبود. دکترتنها توان این را داشت که با نگاهش حرف بزند.هرچند چشمانش را بسختی میتوانست بازنگه دارد اما در برق هرنگاهش پیام تا به آخرایستادن موج میزد چرا که آخرین سلاح مقاومتش همانا نگاهش بود.

روز۱۳ ژانویه با تمام تلخکامی اش روزغرور و افتخار برای دوستان دکتر نادر بود. روزی غرورآفرین که دکتر نادر تسلیمی از زمانی که قدم در راه مبارزه گذاشت هرگز تسلیم شداید و سختی ها در راه آرمانش نشد و تمامی مصایب و مشکلات در این راه را به جان خرید. دراین روزهمچنین تمامی دوستان دکتر نادر میتوانند به داشتن چنین دوست، یار و همرهی افتخار کنند.

سلام به روح پاک این عزیزسفرکرده، درود به روان پاکش که تا آخرین نفس بر آرمان و اعتقاداتش استوار ماند وعرض تسلیت به خانواده گرامی اش و تمامی یاران وهمراهان مقاومت.

روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

با احترام

رضا محمدی

15.01.2015