فرانكفورتر روندشاو: اعتراض در ایران: «زنان بزرگترین تهدید برای رژیم هستند»
ندا امانی (۳۵ ساله) در سوئیس زندگی میکند و صدای مهمی از ایرانیان خارج از کشور محسوب میشود. او در سازمان ملل متحد و پارلمانهای اروپا و سوئیس فعال است. FR
۱۵ سپتامبر ۲۰۲۵
نویسنده : سراینا دوناتش
تظاهرکنندگان اخیراً در بروکسل خواستار حمایت از مقاومت مردم ایران علیه رژیم شدند. © Simon Wohlfahrt/afp
ندا امانی، کارشناس و فعال ایرانی، در مصاحبهای درباره وضعیت جنبش اعتراضی، نقش زنان و این سوال که پس از سرنگونی احتمالی رژیم چه اتفاقی ممکن است بیفتد، صحبت میکند.
سهشنبهی پیش رو، سومین سالگرد مرگ ژینا مهسا امینی است. مرگ او موجی از اعتراضات سراسری را در سال ۲۰۲۲ در ایران برانگیخت که البته اولین تلاش برای مبارزه با ترور رژیم علیه مردم ایران نیست. زنان در این سنت نقش ویژهای دارند.
خانم امانی، از زمان حمله اسرائیل در ماه ژوئن، رژیم ایران به شدت تضعیف شده تلقی میشود. این موضوع چه تاثیری بر احساسات عمومی دارد؟
مهم است که همه چیز را به این جنگ دوازده روزه تقلیل ندهیم. جنگ واقعی بیش از ۴۶ سال است که بین مردم و رژیم جریان دارد. ضعف سیستم در درجه اول نتیجه سالها قیام است. این موج مقاومت، رژیم را به وضعیت فعلیاش رسانده است. و تأکید بر این نکته بسیار مهم است: بالاترین قیمت توسط مردم و به ویژه جوانان پرداخت شده و همچنان پرداخت میشود. جوانان به صورت زیرزمینی سازماندهی میشوند، بسیاری از آنها در واحدهای به اصطلاح مقاومت، به دنبال شکستن ترس جامعه از رژیم هستند. این نسل در مرکز اعتراضات بود و قیامهای سالهای ۲۰۱۷، ۲۰۱۸، ۲۰۱۹ و به ویژه در سپتامبر ۲۰۲۲ را رهبری کرد، که در آن میلیونها نفر برای اعتراض به ظلم، فساد و کل سیستم به خیابانها آمدند. به ویژه در قیام سپتامبر ۲۰۲۲، رژیم در آستانه فروپاشی بود. این جنبشها نشان دادهاند که دیگر هیچ کس به اصلاحات اعتقادی ندارد. آنچه مطالبه میشود، تغییر اساسی است.
جنبش اعتراضی در ایران در چه وضعیتی است؟
اعتصابات روزانه کشاورزان، رانندگان کامیون، معلمان، کارگران نفت و بازنشستگان در سراسر کشور وجود دارد. از سال ۲۰۱۴، واحدهای مقاومت سازمانیافتهای در هر استان وجود داشتهاند که با شعارهای گرافیتی، نمادهای ظلم و ستم - مانند ورودی پایگاههای بسیج و سپاه پاسداران - را آتش میزنند. با وجود قطعی گسترده اینترنت، این گروهها موفق شدهاند در سراسر کشور سازماندهی شوند. این اعتراضات به هیچ وجه خودجوش نیستند - حتی در سال ۲۰۲۲. آنها از یک ساختار مشخص پیروی میکنند و این در شعارها منعکس شده است: در سراسر کشور، همین فراخوانها مردم را متحد میکند. و این مقاومت به زندانها نیز گسترش یافته است. به مدت ۸۵ هفته، «سهشنبه نه به اعدام» برقرار بوده است - هر سهشنبه، زندانیان با اعتصاب غذا به اعدامها اعتراض میکنند. با وجود تهدید مجازات اعدام، آنها عکسها و شعارهایی را از سلولهای خود منتشر میکنند. این همبستگی به دیگران الهام میبخشد و مقاومت را زنده نگه میدارد. واقعیت این است: افزایش اعدامها روی دیگر سکه است و نشان میدهد که رژیم ایران از همیشه ضعیفتر است. بیش از ۱۶۰۰ اعدام تنها در امسال، ترس رژیم از مردم خودش را نشان میدهد.
بیش از ۸۰ درصد مردم خواهان سرنگونی رژیم هستند؟ آیا پس از آن یک جایگزین دموکراتیک وجود خواهد داشت؟
بله ـ و نام آن شورای ملی مقاومت ایران (NCRI) است. این شورا در ژوئیه ۱۹۸۱ تأسیس شد و هدف پایان دادن به جمهوری اسلامی را دنبال میکند. این شورا بلافاصله پس از قتل عام ۲۰ ژوئن همان سال در تهران، که در آن رژیم هزاران جوان صلحجو را کشت، نیروی محرکه در آن زمان سازمان مجاهدین خلق ایران (MEK) بود، اما این شورا همچنین جنبشهای دموکراتیک متعدد، روشنفکران و نمایندگان اقلیتهای قومی و مذهبی را متحد میکند. این یک اتحاد کثرتگرا است که بیش از چهار دهه برای یک ایران دموکراتیک و آزاد مبارزه کرده است. همین هفته گذشته، دهها هزار ایرانی تبعیدی در بروکسل برای به اصطلاح «راه سوم» که مریم رجوی، رئیس منتخب شورای ملی مقاومت، در سال ۲۰۰۶ به شورای اروپا ارائه داد، تظاهرات کردند: نه به مماشات، نه به جنگ، بله به حمایت از مردم و مقاومت سازمانیافته آنها. در ۲۳ و ۲۴ سپتامبر، ایرانیان تبعیدی در ایالات متحده خواستار تظاهرات بزرگ دیگری در نیویورک شدند. این جنبش در سراسر جهان طنینانداز شده است. شورای ملی مقاومت ایران همچنین یک برنامه مشخص را دنبال میکند: جدایی دین از دولت، برابری حقوق زنان و مردان، لغو مجازات اعدام و ایران عاری از سلاح هستهای. همچنین از استقلال مالی برخوردار است، زیرا منحصراً توسط مردم و هواداران آن تأمین مالی میشود و این امر آن را به کشورهای خارجی وابسته نمیکند. نکته قابل توجه دیگر این است که هر کمیسیون ۵۰ درصد زن است و بسیاری از این کمیسیونها نیز توسط زنان ریاست میشوند.
پس زنان نیروی محرکه این جنبش هستند؟
اپوزیسیون توسط زنان رهبری میشود - این برای من تکاندهندهترین چیز است. در خط مقدم، مریم رجوی، یک مسلمان معتقد، قرار دارد که برنامهاش خواستار جدایی دین و دولت است. برای من که نه روسری میپوشم و نه به فرقه مذهبی خاصی تعلق دارم، این پیام قدرتمندی میفرستد: ما صرف نظر از ایمان، در کنار هم برای ارزشهای یکسان میجنگیم. من آینده ایران را اینگونه تصور میکنم. چیزی که به ویژه مرا تحت تأثیر قرار میدهد، تنوع درون جنبش است. هر کس داستان خود را دارد - مادرانی که چندین فرزند خود را به دست رژیم از دست دادهاند، بستگان زندانیان، افرادی که با وجود بدترین تجربیات، امید خود را از دست نمیدهند. این قدرت جمعی، مقاومت را نابودنشدنی میکند. رژیم سعی میکند آن را در داخل با شکنجه، اعدام و ارعاب و در خارج از کشور با افترا و تبلیغات دروغین بشکند. با این حال، دقیقاً همین جاست که قدرت ما رشد میکند. زنان همیشه در خطوط مقدم ایران - بیش از ۱۲۰ سال - جنگیدهاند. آنها بارها از حقوق خود محروم شدند: گاهی روسری به آنها تحمیل میشد، گاهی به زور از سرشان کنده میشد. آنها هرگز حتی قادر به تعیین ظاهر خود نبودند.
پس این شورای ملی مقاومت نوعی دولت انتقالی خواهد بود؟
بله، شورای ملی مقاومت خود را یک دولت انتقالی میداند، اما نه یک قدرت دائمی. برنامه آن، پذیرش مسئولیت به مدت شش ماه پس از سقوط رژیم را پیشبینی میکند تا چارچوبی برای انتخابات آزاد و عادلانه تحت نظارت بینالمللی ایجاد کند. هدف آن حفظ قدرت نیست، بلکه گذار به حاکمیت مردمی است. بنابراین، شورا خود را نه به عنوان یک سیستم حکومتی جدید، بلکه به عنوان پلی از دیکتاتوری به یک جمهوری آزاد و دموکراتیک میبیند.
چرا این جایگزین به سختی در غرب مورد توجه قرار میگیرد؟
یکی از دلایل اصلی این برداشت تحریفشده از مقاومت، در تبلیغات سیستماتیک رژیم نهفته است. جمهوری اسلامی دهههاست که میلیاردها دلار برای بدنام کردن مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت از طریق فیلمها، کتابها، سریالهای تلویزیونی و حتی دادگاههای نمایشی سرمایهگذاری کرده است. هدف، گسترش ترس و منزوی کردن مقاومت، از جمله در غرب است. بسیاری از رسانهها و دولتها بدون هیچ انتقادی این روایت را پذیرفتهاند که شر شناختهشده باید حفظ شود یا اینکه ایرانیان خارج از کشور بیش از حد متفرق هستند تا بتوانند جایگزینی برای آن تشکیل دهند. این روایتهای قدیمی قبلاً توسط دیکتاتوری سابق، شاه، و بعداً توسط ملاها رواج داده شده بود. اعدامهای اخیر بهروز احسانی و مهدی حسنی، صرفاً به دلیل حمایتشان از مجاهدین خلق، بار دیگر بهایی را که این تعهد میطلبد، نشان میدهد. این مقاومت ریشه عمیقی در جامعه ایران دارد و مظهر ارزشهایی است که کاملاً در تضاد با ایدئولوژی ملاها هستند. دقیقاً به همین دلیل است که تنها جایگزین مشروع است.
مهسا نمرده است! او در هر نگاه عصیانگر، در هر تصویری که سانسور را میشکند، در هر فریاد آزادیخواهی، زنده است. مهسا نمرده است! او در نگاه زنان جوانی که موهایشان را در باد رها میکنند، نفس میکشد.
جعفر پناهی، کارگردان
اگر رژیم سرنگون شود، چه اتفاقی برای شبهنظامیان منطقهای مانند حزبالله در لبنان، شبهنظامیان حوثی در یمن و حماس در نوار غزه خواهد افتاد؟
۴۶ سال است که این رژیم بر دو ستون ایستاده است: سرکوب داخلی و گسترش ترور در خارج از کشور. این شامل اتحاد با حوثیها در یمن، حزبالله در لبنان و شبهنظامیان در عراق میشود. میلیاردها دلار به جنگهای سوریه، لبنان و عراق سرازیر شده است. و این روند همچنان ادامه دارد: در حالی که جمعیت ایران فقیرتر میشود، شبهنظامیان تأمین مالی میشوند. اما وقتی جنگ در ماه ژوئن آغاز شد، مشخص شد که هیچ متحدی حاضر به مشارکت به هیچ وجه نیست. و به محض اینکه منبع پول خشک شود، این اتحادها نیز مانند سوریه از هم میپاشند. این بدان معناست که: اگر رژیم سقوط کند، نیروهای نیابتی آن نیز سقوط خواهند کرد.
رژیم ضعیف شده است، اما هنوز به پایان نرسیده است. تهران هنوز قابلیتهای تهاجمی قابل توجهی دارد، دستگاه امنیتی آن بسیار قدرتمند است و رژیم همچنان به پیشبرد برنامه هستهای خود ادامه میدهد. از نظر من، آنقدرها هم ضعیف به نظر نمیرسد.
درست است، دیکتاتوری اسلامی خطرناک است، اما مهمتر از همه به این دلیل که توسط غرب مورد مماشات قرار میگیرد. همه دهههاست که میدانند تهران بمب هستهای میخواهد. شواهد، اسناد و اطلاعات فاش شده وجود دارد. با این وجود، اتحادیه اروپا ، آلمان و سوئیس به توافق هستهای پایبند هستند و وام میدهند - در حالی که اعدامها و سرکوب در داخل کشور در حال افزایش است. این ریاکاری است. و این به مردم ایران نشان میدهد: ما فقط میتوانیم به خودمان تکیه کنیم. صادرات نفت و گاز میلیاردها دلار درآمد دارد. اما اقتصاد فاسد است و توسط سپاه پاسداران کنترل میشود. آنها در رأس شرکتها، از جمله در غرب، قرار دارند. به همین دلیل است که اپوزیسیون سالهاست خواستار قرار دادن سپاه پاسداران در لیست تروریستی است. این امر به شدت رژیم را از نظر اقتصادی تضعیف میکند.
شورای ملی مقاومت به جنگ نه میگوید. آیا سرنگونی رژیم بدون سلاح اصلاً امکانپذیر است؟
پس از سرنگونی شاه، اندکی پس از به قدرت رسیدن خمینی، اولین اعتراضات گسترده رخ داد، عمدتاً با حضور جوانانی که برای دموکراسی و عدالت اجتماعی اعتراض میکردند. آنها غیرمسلح بودند و با زور ساکت شدند. هیچکس جنگ نمیخواهد. اما دفاع از خود یک حق انسانی است. چرا نباید به شهروندان ایرانی این حق داده شود؟ من مخالف هرگونه استفاده از زور هستم، اما در چنین شرایطی، ما در مورد جنگ صحبت میکنیم. این رژيم یک نیروی نامتناسب است که به دنبال نابودی مردم خودش است.
ایران چیزی فراتر از یک جنبش زنان است، اما وضعیت زنان در ایران چگونه است؟
امروزه، رژیم، زنان را بزرگترین تهدید خود میداند، به ویژه به این دلیل که تحصیلکرده هستند. تا ۶۰ درصد از دانشجویان در ایران زن هستند. آموزش به معنای قدرت است و این دقیقاً همان چیزی است که رژیم از آن میترسد. در نتیجه، زنان به طور سیستماتیک از حق رأی محروم میشوند: آنها هیچ حق اساسی ندارند، چه در طلاق یا حضانت یا آزادی انتخاب شغل. در عین حال، رژیم آنها را مجبور میکند که به عنوان پلیس اخلاقی علیه زنان دیگر عمل کنند. بنابراین قربانیان به مجرمان تبدیل میشوند. با این حال، علیرغم این سرکوب، زنان ایرانی هرگز تسلیم نشدهاند. آنها نقش تعیینکنندهای در سرنگونی شاه ایفا کردند و حتی امروز نیز سنگینترین بار زندان، شکنجه و اعدام را بر دوش میکشند. مقاومت زنان یک پدیده ناگهانی نیست، بلکه بخشی از یک سنت طولانی است. نمونه بارز آن مریم اکبری منفرد است. او از سال ۲۰۰۹ به طور مداوم در زندان بوده است، صرفاً به این دلیل که خواستار عدالت برای برادرانش بود که در سال ۱۹۸۸ به عنوان هوادار سازمان مجاهدین خلق اعدام شدند. او در یکی از نامههایش مینویسد: «من این کلمات را نه از روی غم، بلکه از روی قدرت، از روی مسئولیت صدای کسانی بودن که دیگر نمیتوانند صحبت کنند، مینویسم.» این نمونه، مثل هزاران نمونهی دیگر است. زنان ایرانی هرگز تسلیم این رژیم نشدهاند و نخواهند شد. دقیقاً به همین دلیل است که شورای ملی مقاومت عمداً توسط زنان رهبری میشود. برای رژیم، یک زن تحصیلکرده و آزاد که مسلمان نیز هست، بزرگترین تهدید برای بنیان ایدئولوژیک آن است.