Loading...

زندگی نامه باربد موسیقیدان بزرگ ایرانی

image
05-01-2015

زندگی نامه باربد موسیقیدان بزرگ ایرانی

باربد را عده ای جهرمی نوشته اند و برخی مروزی دانسته اند

او از خوانندگان ممتاز و از استادان نوازنده بربط بود و به طوریکه از این بیت نظامی در بیان سی احن باربر استنباط میشود

چون یاد از گنج باد آورد راندی زهر بادی لبش گنجی نشاندی

ظاهرا در نواختن سازهای بادی مانند نی نیز ماهر بوده است

شمس الدین محمد قیس رازی مولف کتاب المعجم فی معابیر اشعار العجم آنجا که راجع به اولین شاعر پارسیگو سخن می گوید نوشته است : باربد جهرمی استاد بربطی بود . بنا الحون و اغانی - آواز خوش - خویش در مجلس خسرو که آن را خسروانی خوانند با آنک سربه سر مدح و آفرین خسرو است بر نثر نهاده است و هیچ از کلام منظوم در آن به کار نداشته

حافظ گوید :

مغنی نوایی به گلبانگ رود بگوی و بزن خسروانی سرود

باربد در دستگاه خسروپرویز تا آنجا قدرت و مرتبت داشت و به شاه نزدیک بود که هر کس از بزرگان مطلب یا حاجتی داشت که جرات اظهار آن به شاه نداشت توسط او به شاه عرض می شد.

داستان خبر مرگ شبدیز - اسب سیاه مورد علاقه خسروپرویز - نمونه ای از تقرب باربد به پادشاه و اهمیت موسیقی ایارن در رساندن حالات مختلف است

داستان چنین است :

خسروپرویز ، شبدیز را از میان اسبان خود بیشتر دوست میداشت و گفته بود که هر کس خبر مرگ او را بدهد کشته خواهد شد پس از مرگ شبدیز کسی را یارای آن نبود که این خبر را به خسرو بدهد و او را از خبر مرگ شبدیز آگاه سازد رئیس دواب پادشاه به باربد متوسل می شود که باربد آهنگی می سازد که پادشاه پس از شنیدن آن فریاد بر می آورد که شبدیز مرد باربد پاسخ میدهد آری بدین وسیله شاه از عهدی که بسته بود باز می گردد و رئیس دواب از نگرانی فارغ میشود

این داستان علاوه بر رساندن جایگاه باربد نزد خسروپرویز و استادی و تاثیرآهنگ های او میرساند که موسیقی ایران باید خیلی قوی و پیشرفته بوده باشد تا بتواند حالتهای گوناگون از غم و شادی و خشم و نفرت و کینه و غیر اینها را برساند و موسیقیدان با نغمه و آهنگ منظور خود را به شنونده بفهماند و او را تحت تاثیر خود قرار دهد

پیش ار ورودبابرد در دستگاه خسروپرویز سرکش بر رامشگران سر بود و سمت نوازندگی مخصوص شاه را داشتو بر دیگر موسیقیدانان در باری مقدم بود . پس از آنکه باربر به دربار راه یافت و مورد توجه خسرو قرار گرفت ، سرکش به رقابت با او پرداخت.

داستان رقابت سرکش با باربد در شاهنامه ثعالی آمده است و خلاصه آن چنین است :

سرکش که در پذیرایی های خصوصی خسروپرویز ریاست نوازندگان را به عهده داشت شنید نوازنده ای جوان و چیره دست از مرو که بت ساز و آواز خود شنوندگان را شنوندگان را تحت تاثیر قرار میدهد قصد دارد خود را به شاه معرفی کند سرکش کوشید تا مانع راه یابی او به دربار شود و به دربانان و نزدیکان شاه رشوه ها داد تا مانع راه یافتن او به دربار شوند. باربد که از قضایا مطلع شده بود دربان باغی را که خسروپرویز برای خوشگذرانی به آنجا میرفت را رشوه داد تا هروقت شاه به باغ رفت اونیز به باغ وارد شود و خود را گوشه ایی پنهان سازد

هنگامی که خسروپرویز در باغ به عیش و طرب مشغول بود باربد که لباسی سبز بر تن کرده بود با ساز خود به درون باغ رفت و نزدیک تخت خسرو بالای درخت سروی پنهان شد و هنگامی که خسرو پرویز جام می را بلند کرد باربد به نواختن آوازی لطیف پرداخت به نام « یزدان آفرید » . پرویز شاد شد و نام نوازنده را پرسید اما او را نیافتن هنگامی که خسرو جام دوم را بلند کرد باربد بار دیگر به خواندن شد و « پرتو فرخار » را نواخت . پرویز فریاد بر آورد چه آهنگ زیبایی که تمام بدن می خواهد برای شنیدن آن گوش شود بار دیگر دستور برای یافتن او داد ولی او را نیافتن . پرویز جام سوم را بلند کرد این بار باربد آهنگ « سبز در سبز » را نواخت ئ همه حضار در حیرت شدند پادشاه از جای برخواست و گفت بی شک فرشته است که خداوند برای شادی ما فرستاده است و از خواننده خواهش کرد خود را نشان دهد . باربد از درخت پایین امد و بر خاک افتاد . پادشاه او را نواخت و سبب پنهان شدنش را پرسید . از آن پس او را به ریاست نوازندگان برگزید

تعالی گوید :

باربد در تلاوت اول دستان یزدان آفرید را برای خسرو خواند بعد دستان پرتو فرخار را به سمع رسانید که همان شادمانی را میبخشد که توانگری از پس درویشی پس از این دستان سبز در سبز را خواند و نواخت چنانکه شنوندگان از آهنگ زارزار ابریشم رود و آواز زیر و بم سرود او مجذوب و مبهوت شدند

فردوسی گوید :

زننده بر ـن سرو برداشت رود همان ساخته خسروانی سرود

سرودی به آواز خوش برکشید که اکنون تو خوانیش دادآفرید

از آن زخمه سرکش چو بیهوش گشت بدانست کان کیست خاموش گشت

که چون باربد کس چنان زخم رود نداند نه آن پهلوانی سرود

که پیکار گردش همی خوانند چنین نام آواز او راندند

بر آمد دگر باره آواز رود دگر گونه تر ساخت بانگ سرود

همان سبز در سبز خوانی کنون بر اینگونه سازند مکر و فسون

بشد باربد شاه رامشگران یکی نامداری شد از مهتران

گویند باربد برای هر روز از هفته آهنگی ساخته بود که آن را هفت خسروانی می گفتند و این آهنگ های هفتگانه در کتب تاریخی ئ مئسیقی اسلامی به نام طرق الملوکیه مشهور است

همنچنین برای هر روز از سی روز ماه لحنی ساخته بود که نام سی لحن باربد معروف است و برای سیصد و شصت روز از سال اوستایی سیصد و شصت لحن ساخته بود و هر روز یکی را اجرا می کرد . نظامی در خسرو و شیرین گوید :

ز صد دستان که او را بود دمساز گزیده کرد سی لحن خوش آواز

این دستان که نظامی نام برده در صدر اسلام معمول بوده و آن را مائه مختار می گفتند که باربد سی لحن آن را برای سی روز از ماه انتخاب کرده بود. کتب ادب و فرهنگها سی لحن باربد را نوشته و در آ« اختلاف دارند . فرهنگ جامع تالیف کریم بن مهدی قلی تبریزی ، سی لحن باربد را چنین مینویسد

آرایش خورشید - یا آرایش جهان
آئین جمشید
اورنگی
باغ شیرین
تخت طاقدیس
حقه کاوس
راح روح
رامش جان - یا آرامش جهان
سبز در سبز
شادروان مروارید
شبدیز
شب فرخ
قفل رومی
گنج باد آورد
گنج گام - گنج کاوس
گنج سوخته - گنج ساخته
کین ایرج
کین سیاوش
ماه بر کوهان
مشگدانه
مروارید نیک
مشکمالی
مهرگانی
ناقوسی
نوبهاری
نوشین باده - باده نوشید
نیمروز
نخجیرگاه

و مینویسد که شیخ نظامی الحان دوم و هفتم و بیست و هفتم رال نگفته و چهار دیگر ذکرکرده و آن چهار چیز عبارتند از

ساز نوروز
غنچه کبک در
فرخ روز
کیخسروی

که مجموعا 31 لحن میشود

کتب و فرهنگها در باب سی لحن باربد اختلاف دارند

اشعار نظامی در باب سی لحن باربد

در آمد باربد چون بلبل مست گرفته بربطی چون آب در دست

ز صد دستان که او را بود در ساز گزیده کرد سی لحن خوش آواز

ز بی لحنی بدان سی لحن چون نوش گهی دل دادی و گه بستدی هوش

به بربط چون سر زخمه در آورد ز رود خشک بانگ تر در آورد

چو باد از گنج باد آورد راندی ز هر بادی لبش گنجی فشاندی

ز گنج سوخته چون ساختی راه ز گرمی سوختی صد گنج را آه

چو گنج گاو را کردی نوا سنج بر افشاندی زمین هم گاو و هم گنج

چو شادروان مروارید گفتی لبش گفتی که مروارید سفتی

چو تخت طاقدیسی ساز کردی بهشت از طاقها در باز کردی

چو ناقوسی و اورنگی زدی ساز شدی اورنگ چون ناقوس از آواز

چو قند از حقه کاوس دادی شکر کالای او را بوس دادی

چو لحن ماه بر کوهان گشادی زبانش ماه بر کوهان نهادی

چو زد ز آرایش خورشید راهی در آرایش بدی خورشید ماهی

چو بر گفتی نوای مشکدانه ختن گشتی ز بوی مشک خانه

چو گفتی نیمروز مجلس افروز خرد بی خود بدی تا نیمه روز

چو بانگ سبز در سبزش شنیدی ز باغ زرد سبزه بر دمیدی

چو قفل رومی آوردی در آهنگ گشادی قفل گنج از روم و از زنگ

چو بر دستان سروستان گذشتی صبا سالی به سروستان نگشتی

و گر سرو سهی را ساز دادی سهی سروش به خون خط باز دادی

چو نوشین باده را در پرده بستی خمار باده نوشین شکستی

چو کردی رامش جان را روانه ز رامش جان فدای کردی زمانه

چو در پرده کشیدی ساز نوروز به نوروزی نشستی دولت آن روز

چو بر مشکویه کردی مشک مالی همه مشکو شدی پر مشک حالی

چو نو کردی نوای مهرگانی ببردی هوش خلق از مهربانی

چو بر مروای نیک انداختی فال همه نیک آمدی مروای آن سال

چو در شب بر گرفتی راه شبدیز شدندی جمله آفاق شبخیز

چو بر دستان شب فرخ کشیدی از آن فرخنده تر شب کس ندیدی

چو یارش رای فرخ روز گشتی زمانه فرخ و فیروز گشتی

چو کردی غنچه کبک دری تیز ببردی غنچه کبک دلاویز

چو بر نخجیرگان تدبیر کردی بسی چون زهره را نخجیر کردی

چو زخمه راندی از کین سیاوش پر از خون سیاوشان شدی گوش

چو کردی کین ایرج را سر آغاز جهان را کین ایرج نو شدی باز

چو کردی باغ شیرین را شکر بار درخت تلخ را شیرین شدی بار

چو برکیخسرو آواز دادی به کیخسرو روان را باز دادی

نواهایی بدین سان رامش انگیز همی زد باربد در پرده تیز

به گفت باربد کز بار به گفت زبان خسروش صد بار زه گفت

چنان بد رسم آن بدر منور که بر هر زه بدادی بدره ای زر

به هر پرده که او بنواخت آن روز ملک گنجی دگر پرداخت آن روز

به هر پرده که او برزد نوایی ملک دادش پر از گوهر قبایی

روایات موجود اختراع الحان موسیقی ایرانی را به باربد نسبت میدهند در واقع این لحنها و مقامها پیش ار باربد هم وجود داشته ولی بی تردید این آهنگساز را باید سرچشمه موسیقی ایرانی و عرب پیش از اسلام شمرد و میتوان گفت هنوز آثاری از الحان در سرزمینهای اسلامی مشرق باقی است زیرا شرقیان در این رشته از صنعت بسیار محافظه کارند

در خصوص مرگ باربد روایتهای متفاوتی وجود دارد از جمله نوشته اند یوسف مغنی شاگرد خود باربد از روی حسد وی ار به قتل رسانیده و دیگری نوشته که

سرجیس - سر کیس - مغنی برای رقابت در صنعت او را مسموم ساخت