سخنرانیهای کنفرانس بین المللی در بروکسل در سالگرد قیام سراسری
استفن هارپر – نخستوزیر سابق کانادا و رئیس اتحاد بین المللی احزاب دموکرات در ۸۰کشور جهان
با تشکر از همگی. میهمانان گرامی بینالمللی، خانمها و آقایان، دوستان عزیز. ما امروز در اینجا گردآمدهایم تا تقریباً یکسال پس از مرگ یک زن، مهسا امینی، را گرامی بداریم که شروع اعتراضات سراسری علیه دیکتاتوری دینی در ایران بود.
امروز رژیم و مماشاتگران در غرب میخواهند اعلام کنند که اعتراضات فروکش کرده و هرگز باز نمیگردد. ولی ما میدانیم که عکس آن درست است. این اعتراضات از سر گرفته میشود، همانطور که قبلاً هم چنین شد و هر بار که باز میگردند، گستردهتر، تهاجمیتر و پایدارتر از گذشته هستند. همانطور که هر بار بهطرز وحشیانهتری سرکوب میشوند، با دستگیریهای بیشتر و قتلهای بیشتر، تا زمینه برای دور بعدی اعتراضات فراهم شود. چنین است که چرخة اعتراض و سرکوب بهطور مکرر تکرار میشود، اما همچنین تشدید میشود و تشدید میشود تا وقتی بهتنها صورتی که میتواند پایان یابد، یعنی با رهایی مردم ایران از شر این رژیم خبیث و پلید.
دوستان، اینبار معترضان خانة اجدادی بنیانگذار رژیم، خمینی را بهآتش کشیدند، دفعة بعد تمامیت رژیم را بهآتش خواهند کشید و نابود خواهند کرد.
همانطور که گفتم، هر بار اعتراضات گسترش مییابد، از شهر بهروستا، و بار آخر، از مردان بهزنان؛ اگرچه در واقع زنان مدتهاست نقش رهبریکننده را در مقاومت سازمانیافته در برابر رژیم ایفا کردهاند. زنانی مانند رئیسجمهور مریم رجوی.
علتش این است که زنان ایرانی از مدتها قبل میدانند که حقوق پایهیی انسانی آنها در گرو نابودی این رژیم و ایدئولوژی ارتجاعی آن و جایگزینی آن با یک حکومت آزاد، پایبند بهقانوناساسی، مبتنی بر جدایی دین و دولت و دموکراتیک است.
دوستان، نیروهایی در صحنه در ایران هستند تا این آینده را محقق کنند. همانطور که قبلاً بهشما گفتهام، باید این تبلیغات را رد کرد که میگویند رژیم بهخوبی پابرجاست و اپوزیسیون سازمانیافتهیی ندارد. اگر رژیم چنین اپوزیسیونی نداشت، چرا اینهمه انرژی را صرف تقبیح و شیطانسازی علیه این سازمان میکند؟ یعنی شورای ملی مقاومت ایران و همة ارگانها و هستههای آن. اگر چنین اپوزیسیونی وجود ندارد، چرا رژیم در این لحظه حدود سه هزار و پانصد نفر از اعضای شما را زندانی کرده است؟ خیر دوستان، پروپاگاند رژیم، دروغهای خودش را افشا میکند. ولی من بهشما می گویم نه فقط باید پروپاگاند رژیم را رد کرد، بلکه باید پروپاگاند مماشاتگران با رژیم در غرب را نیز رد کرد. چون آنها تقریباً همان دعاوی را مطرح میکنند؛ اینکه هیچ مقاومت سازمانیافتهیی وجود ندارد، جایگزین واقعی برای حکومت خبیث مذهبی و تمام آنچه بهآن اعتقاد دارد وجود ندارد.
پروپاگاند مماشاتگران غربی را رد کنید، این کارشناسان خودخوانده و آنها را نهفقط بهاین دلیل رد کنید که پروپاگاند آنها از نظر اخلاقی شنیع است، بلکه بهاین دلیل که از نظر واقعیتها نیز نادرست است. همیشه چنین است. مماشاتگران همواره بهقدرت رژیمهایی که صرفاً با سبعیت حکومت میکنند، پر بها دادهاند و همواره بهشکنندگی بنیادین و سقوط اجتنابناپذیر چنین رژیمهایی کم بها دادهاند. مماشاتگران هر زمان و در هر جایی که چنین ادعاهایی را مطرح کردهاند اشتباه کردهاند. اما بهطرز باورنکردنی، در مورد ایران، آنها قبلاً یک بار دیگر همین اشتباه را کردند؛ زمانی که بهما اطمینان میدادند که رژیم شاه تماماً قدرتمند است و برای همیشه اوضاع را تحتکنترل خواهد داشت. درست 14ماه قبل از سقوط آن رژیم، رئیسجمهور ایالاتمتحده جیمی کارتر در یک ضیافت شام دولتی بهشاه گفت و من نقلقول میکنم: «ایران، تحت رهبری شما، جزیرة ثبات است». تقریباً یک سال پس از آن، اطلاعات مرکزی همین را تکرار کرد و باز هم نقلقول میکنم: «ایران در وضعیت انقلابی یا حتی در مرحلة ماقبل از انقلاب نیست». تنها ۵ماه بعد، شاه از کشور فرار کرد و رژیم او حقیقتاً محو شد. دوستان همانطور که قبلاً هم گفتم، اگر رژیم شاه آسیبپذیر بود رژیم آخوندها چهقدر بیشتر از آن آسیبپذیر است؟
رژیم آخوندها بیش از پیش ناکارآمد شده است. آنها با مخالفتهای علنی بیشتری مواجهند و تقریباً از روز اول از درون میپوسند. فساد در همة سطوح جریان دارد. وضعیت اقتصاد فقط بدتر میشود. فقر مدام بیشتر میشود. تورم همچنان افزایش مییابد. خدماتی وجود ندارد. پس جای تعجب نیست که رژیم مجبور است بهسبعیت هر چه بیشتری متوسل شود. چون هیچچیز و بهواقع هیچچیز ندارد که موجب وفاداری هیچیک از شهروندان عادی نسبت بهآن بشود. از اینرو بهسبعیت هر چه بیشتر متوسل میشود، اما باید این کار را با منابع هر چه محدودتری انجام بدهد، البته بهجز زمانی که یک دولت غربی، منابعی را برای آنها ارسال میکند. همانطور که دولت بایدن بهتازگی بار دیگر این کار را کرد، با شش میلیارد دلار. چه اقدام رسوایی!
تصور کنید این رژیم ادعا میکند که مورد یک حملة سایبری قرار گرفته، حال آنکه این رژیم خودش یکی از بزرگترین هکرهای سایبری در کل جهان است. بنابراین ما به دولت آلبانی فراخوان میدهیم که حقوق پایهیی ساکنان اشرف را رعایت کند و در کنار آنها علیه رژیم تهران بایستد.
دوستان، بیایید بار دیگر تفکر اساسی در سیستم اعتقادی مماشاتگران را بهچالش بکشیم، اینکه بهنحوی اوضاع میتواند در صورت سرنگونی رژیم بدتر بشود. بدتر میشود؟ چگونه؟ چگونه میتواند بدتر از رژیمی بشود که از یک ایدئولوژی ویرانگر برخوردار است و بیوقفه در تلاش برای دسترسی بهسلاح اتمی است و آشکارا فهرستی از کشورهایی را ارائه میدهد که میخواهد از روی کرة زمین محو کند؟ چهطور ممکن است بدتر از این باشد؟ چهطور میتواند بدتر از رژیمی باشد که تروریسم و جنگ را تأمین مالی میکند، از سوریه تا لبنان تا یمن و عراق و حتی تا اوکراین و فراتر از آن؟ چهطور ممکن است بدتر از این باشد؟ چهطور ممکن است بدتر از رژیمی باشد که ولیفقیه آن یک متعصب افراطی و رئیسجمهور آن یک جلاد قتلعام است؟ چهطور ممکن است بدتر از این باشد؟
پس دوستان، باز هم میگویم، راهحل این نیست که تلاش کنیم روابط را با این رژیم تقویت کنیم، بلکه این است که کاری را انجام بدهیم که دولت من در کانادا انجام داد: بستن سفارتخانههای رژیم در سراسر جهان.
حال دوستان در صحبت دربارة آلترناتیو این رژیم و البته که چنین آلترناتیوی وجود دارد، من همیشه خیلی مراقب بودهام که بگویم برعهدة من نیست که بهمردم ایران بگویم آنها باید چه دولتی داشته باشند. این تصمیم برعهدة ایرانیان است
بهشما یادآوری میکنم که من از امضاکنندگان نامة سرگشادة بیش از 100 رئیسجمهور و نخستوزیر پیشین از سراسر جهان هستم که از جهانیان میخواهد مماشاتگران را نادیده بگیرند و بهمقاومت سازمانیافتة ایران رو بیاورند. بهواقع ساده است: در کنار مقاومت ایران و در همبستگی با مردم ایران بایستید، در آرزوی آنها برای یک کشور آزاد، با جدایی دین و دولت و دموکراتیک.
و دوستان، این آیندهیی است که شما شورای ملی مقاومت ایران پیوسته و خستگیناپذیر از آن دفاع کردهاید، چیزی که باید توسط همة دولتها بهآن اذعان شود؛ تعهد شما به انتخابات آزاد، به آزادی اجتماعات و بیان، بهکثرتگرایی و حاکمیت قانون، بهحقوقبشر و برابری زن و مرد، بهجدایی دین و دولت، بهخودمختاری قومیتهای ایران و البته بهیک کشور غیر اتمی که با جهان در صلح بهسر میبرد.
این دیدگاهی است که شما خواست خود را بر آن بنا کردهاید و من معتقدم این دیدگاهی است که طیف وسیع مردم ایران در آرزوی حمایت از آن هستند.
پس بهمبارزه ادامه بدهید، ارگانها و سلولهای این سازمان را در ایران و سراسر جهان فعال نگه دارید تا برای آن دیدگاه مبارزه کنند.
دوستان، اگر این کار را بکنید همان امر محقق خواهد شد و این رژیم از بین خواهد رفت. ممنونم که بار دیگر بهمن فرصت دادید. خیلی ممنون.
گی فرهوفشتاد – نخستوزیر بلژیک (۱۹۹۹ تا ۲۰۰۸)
خیلی ممنون. خانم رجوی از این دعوت بسیار سپاسگزارم. بار اول نیست که همراه شما هستم، اما بگذارید بگویم که امروز یک لحظة بسیار مهم است، چرا که یکسال پس از مرگ مهسا امینی، که توسط گشت ارشاد (رژیم) ایران بهقتل رسید، فکر میکنم از آن تاریخ در سال گذشته، ما شاهد یک واقعة تاریخی در ایران بودهایم، چیزی که هیچگاه پیش از آن اتفاق نیفتاده بود، تمام این زنان و مردانی که بهخیابانها آمدند برای اعتراض علیه رژیم آخوندها. قبل از هر چیز خانمها و آقایان، اینرا بهرسمیت بشناسیم که این یک اتفاق ناگهانی یا بیرحمانه یا خودبخودی نبود، بلکه بیشتر یک انفجار و فوران بود از تمام یک ملت، همة مردم ایران، چون آنها خشمگین هستند. خشمگین از دست این رژیم، خشمگین از جنایتهایی که بیش از ۴۰سال است توسط آخوندها در ایران انجام شده است. همزمان فکر میکنم این نتیجة بیش از ۴۰سال مقاومت شجاعانه و سازمانیافته علیه رژیم آخوندها بوده است؛ مبارزهیی که زنان پیشتازی آنرا بهدست گرفتهاند. در حالیکه خانمها و آقایان، دوستان عزیز، اعتراضات ابتدا سرکوب زنان را هدف قرار میداد، تمرکز تظاهراتها خیلی سریع بهخواستههایی گسترش یافت برای عدالت و تغییرات بنیادین سیاسی، اقتصادی و اجتماعی. پس هر چند مردم در ابتدا شعار «زن ،زندگی، آزادی» سر دادند، اما همچنین شعار میدادند: «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر».
در هر حال این شعار، همراه با «زن، زندگی، آزادی»، ماهیت واقعی نارضایتی عمیق مردم را بهتصویر کشید از ارعاب روزمره، از استبداد آخوندها و همچنین از ورشکستگی عظیم اجتماعی و اقتصادی جامعة پر انرژی در ایران را به تصویر میکشد. و امروز، یکسال پس از قتل وحشیانة مهسا امینی، در واقع میتوانیم بگوییم که شرایط مثل گذشته نیست، خیر، شرایط برای مردم ایران وخیمتر شده است. زیرا تظاهرکنندگان و تظاهراتها هر روز بهنحو وحشیانه توسط نیروهای امنیتی در ایران سرکوب میشوند. چند صد مرد و زن و حتی کودکان از آن زمان کشته شدهاند، بهقتل رسیدهاند و بسیاری اعدام شدهاند، بیش از 600تن طی یک سال؛ و البته مجرمان مواد مخدر نبودند، افرادی بودند که اعتراض میکردند، مخالفان سیاسی بودند که اعدام شدند و هزاران نفر از مردم، تظاهرکنندگان صلحجو، در زندان بهسر میبرند. اکنون که (25شهریور) نزدیک است، اتفاقی که میافتد اینست که اعضای خانوادهها مورد ارعاب قرار میگیرند، دستگیر میشوند، حتی در همین لحظات (دستگیر میشوند) تا از سوگواری در مزار قربانیان منع شوند. و گشت ارشاد، باز گشته، البته هیچوقت نرفته بود، با قوانین جدید برگشته است. قوانین جدیدی که از طریق همان مجلس تصویب شده برای سرکوب بیشتر دختران و زنان. همزمان وضعیت اقتصادی، فاجعهبار است. نرخ تورم امروز در ایران تقریباً 50درصد است. دیگر نمیتوانید غذای مناسب پیدا کنید. داروها دیگر در وسع مالی (مردم) نیست و بگذارید اینرا هم بگوییم، چون باید از خودمان انتقاد کنیم: ما بهواقع چهکاری برای کمک بهاین مردم شجاع کردهایم تا آرزوی خود را برای یک ایران آزاد و دموکراتیک محقق کنند؟ و جواب من امروز پس از یک سال این است که ما کار چندانی طی یک سال انجام ندادهایم. کافی نیست بگوییم که در حال کار روی مسئلة ایران هستیم، کافی نیست بگوییم اتحادیة اروپا موضوع را هر بار که با مقامات (رژیم) ایران در ارتباط است مطرح میکند.فکر میکنم این فقط ناتوانی ما را نشان میدهد. علاوه بر این، همواره ثابت شده که این رویکرد اشتباه است، زیرا بارها و بارها سکوت و بیعملی اتحادیة اروپا و جهان غرب در واقعیت به(رژیم) ایران اجازه میدهد بهحکومت ترور خود استمرار بخشد. پس این باصطلاح سیاست و استراتژی «تعامل انتقادی» در واقعیت فقط نمادین است، همان چیزی که در سال گذشته دیدهایم و باید با یک استراتژی دیگر تغییر داده شود: استراتژی تغییر رژیم، این باید استراتژی ما باشد، نه استراتژی تعامل انتقادی.
من هفته پیش، چند روز قبل بهآقای بورل نمایندة عالی بهطور مستقیم در یک اجلاس عمومی پارلمان اروپا گفتم که برای اولینبار باید بهشما آقای بورل بگویم، تمامی اعضای پارلمان علیه استراتژی شما در رابطه با ایران هستند؛ چپ، راست، شمال، جنوب، مرکز.
و واقعیت این است که تعامل انتقادی هیچ معنایی ندارد، اگر که بخشی از استراتژی تغییر در ایران نباشد.
اما معنای استراتژی تغییر در ایران چیست؟ بهنظر من، پنج اقدام هست که اروپا باید انجام بدهد. اول از همه، باید با تمام اپوزیسیون دموکراتیک تعامل کرد، بهخصوص با شورای ملی مقاومت، برای آمادهسازی آینده؛ این اولین کاری است که باید انجام داد.
نه اینکه نتیجهگیریهای احمقانه در پارلمان اروپا و در این رابطه بشود.
دومین کاری که باید انجام بدهیم گسترش فوری فهرست افراد تحت تحریم است. میدانید چند نفر در ایران تحت تحریم اتحادیة اروپا هستند؟ 226. 226نفر در لیست تحریمهای اتحادیة اروپا بهدلیل نقض حقوقبشر هستند، در حالیکه نقض حقوقبشر در ایران توسط هزاران و هزاران نفر از افراد حکومت در هر سطحی از جامعة ایران صورت میگیرد. همة آنها باید تحت تحریم قرار گیرند، نه 226نفر.
در واقع باید با تمام افراطیونی که آمادة کشتن شهروندان بیگناه میشوند مقابله کنیم و تمام داراییهای آنها را مسدود کنیم، جلوی سفر آنها را بگیریم و نگذاریم ایرانیهای در تبعید را تعقیب کنند.
عنصر سوم چنین استراتژی جدیدی برای اروپا باید این باشد که ما میبایست در رابطه با سپاه پاسداران (رژیم) ایران موضعگیری کنیم. چند بار و سال باید طول بکشد تا سرانجام آنها را در لیست سیاه بهعنوان یک سازمان تروریستی قرار بدهیم؟ یعنی همان چیزی که هستند، دوستان عزیز.
عنصر چهارم این استراتژی تغییر از نظر من این است که ما پیشاپیش مدتهاست که درخواست تشکیل یک نهاد مستقل تحقیق بینالمللی را دربارة همة جنایات در ایران کردهایم، زیرا این کار سرانجام امکان آنرا میدهد که بانیان و مرتکبان جرم در نسلکشی ۱۳۶۷ و تمامی اتفاقاتی را تحت پیگرد قانونی قرار بدهیم که پس از آن در اعتراضهای مردمی اتفاق افتاده است.
و در نهایت، پنجمین نکتة من این است که بیایید دیگر سادهلوح نباشیم و این نهفقط برای اروپاییها، بلکه همچنین بهنظر من برای دولت آمریکا دربارة احتمال موفقیت در مذاکرات بر سر باصطلاح توافق اتمی است. باید هدر دادن توانمان را بر روی رژیمی که در واقع بهغنیسازی اورانیوم ادامه میدهد متوقف کنیم، (رژیمی که) میدانیم هرگز بهتعهدات خود عمل نخواهند کرد. این یک اتلافوقت است، یعنی چنین تلاشی برای یک توافق اتمی.
بنابراین، همانطور که گفتم و این نتیجهگیری من است، هفتة گذشته تمام این درخواستها را از جوزپ بورل، نماینده عالی کردم و از او خواستم استراتژی را بهطور بنیادین تغییر دهد. این درخواست را با حمایت چپ، راست، مرکز و تقریباً بهاتفاقآرا کردم. استراتژی که ما در پارلمان دنبال خواهیم کرد، این است که ما میخواهیم در دو ماه، در ماه نوامبر، یک بحث و گفتگوی جدید با بورل داشته باشیم تا ببینیم آیا یک تغییر واقعی در استراتژی اتحادیة اروپا و دنیای غرب با ایران ایجاد میشود یا خیر. بنابراین، خانم رجوی عزیز، روز شنبه، دقیقاً یکسال پس از این قتل وحشیانه و بگذارید بگویم، شروع انقلاب در ایران، فکر میکنم همچنین زمان مناسبی برای ما است تا مسیرمان را تغییر بدهیم. این وظیفة ما است تا بهشجاعترین مردم روی زمین کمک کنیم و شجاعترین مردم روی زمین، ایرانیها هستند. خیلی ممنون
میشل آلیو ماری – وزیر ارشد دولت فرانسه (۲۰۱۱)
سلام بههمة شما، قبل از همه بهشما خانم رئیسجمهور مریم عزیز، بهشما آقایان نخستوزیر و خانمهای نخستوزیر که حضور دارید، سلام بهشما خانمها و آقایان نمایندگان مجلس، وزرا، منتخبان مردم و بههمة شما، سلام و تشکر. تشکر از حضورتان برای دفاع از آنچه درآن اشتراکنظر داریم،
یعنی آرزوی آزادی، آرزوی برابری زن و مرد، آرزوی عدالتی که عدالت واقعی باشد، آرزوی برقراری حکومتهای دموکراتیک. بله، ما با هم در این ارزشها سهیم هستیم و بههمین دلیل دور شما جمع شدهایم، مریم رجوی عزیز.
شما بار دیگر توانستید پس از پاریس، امروز در بروکسل، کسانی را گردهم بیاورید که معتقدند وقتی ارزشهای بنیادین در خطر است، هرگز نباید تسلیم شد. امروز ما سالگرد واقعهیی را گرامی میداریم که دو وجه دارد: وجهی غماگیز که عبارت است از سالگرد مرگ مهسا امینی جوان که در زندانهای رژیم ایران بهقتل رسید و ما بهاو فکر میکنیم و با فکر کردن بهاو قلبمان بهدرد میآید؛ اما امروز، 15سپتامبر، همچنین روزی است که امید متولد شد، روزی که دیدگاهی را تغییر داد که احتمالاً ما اینجا در اروپا، در آمریکا و در بسیاری از کشورهای دیگر نسبت بهآنچه در ایران میگذرد داشتیم. از طریق موج تظاهراتی که بهدنبال مرگ مهسا بهوجود آمد، ما نیز متوجه شدیم که آنچه شما سالها میگفتید درست است و نه آنچه در تبلیغات گفته میشد. ما در واقع متوجه شدیم که با وجود سرکوب، با وجود زندانها، با وجود ترورها، نیروی اپوزیسیون حی و حاضر است. تا آن تاریخ تعداد اندکی بهشما گوش فرا میدادند. از 15سپتامبر20۲2، همه دیدند که چه اتفاقی در حال رخدادن است و این منجر بهتغییر رویکردی شده است که امروز شاهد آن هستیم و همچنان گسترش خواهد یافت.
البته و یقیناً همة طرفداران دموکراسی از تعهد شخصی شما مریم رجوی عزیز حمایت میکردند حول برنامة ۱۰مادهیی که همیشه دارید و صادقانه، باثبات و قاطعیت از آن دفاع میکنید و ارزشهای بنیادین آزادی و پایههای ضروری دموکراسی هستند؛ اما تحت عنوان عدممداخله، بهدلیل شانتاژ در جریان گروگانگیری، بهدلیل پراگماتیسم دیپلماتیک که برخی از ما اینجا با آن آشنا هستیم، اعمال فراتر از حرفها نمیرفت و با انصرافها و اعلام انصرافها مواجه بودیم و در عمل چیزی تغییر نمیکرد.
امروز میبینیم که در سطح تصمیمگیری، اوضاع در حال تغییر است. بهتازگی بیش از 380نماینده مجلس و سنای فرانسه ازجمله رهبران گروههای سیاسی، موضع بسیار روشنی بهنفع اپوزیسیون ایران اتخاذ کردند؛ و همانطور که قبلاً بهدرستی یادآوری کردید، آنها در واقع بهتوافق بیش از (۳۶۰۰) نمایندة پارلمان و بیش از 120رئیس کشور و رئیس دولت پیشین پیوستند که عملاً از تعهدات شما حمایت میکنند و تصمیم گرفتهاند این حمایت را علنی کنند.
بنابراین بله، تغییر جدی در ایران، تغییر حکومت، فقط میتواند توسط خود ایرانیان محقق شود. این امری است که همه بر سر آن توافق داریم و اصل عدممداخله که جزء تعهدات دیپلماتیک ما است نیز همین را میگوید؛ اما ایرانیانی که شهامت بیان ارزشهایی را دارند که ما در آن مشترکیم و ارزشهای ما هم هستند، میدانند که اکنون نهتنها شنیده و باور میشوند، بلکه مورد حمایت قرار میگیرند.
خانمها و آقایان، یک چیز را هرگز نباید فراموش کنیم: آزادی، دموکراسی، برابری، نه بهسادگی بهدست میآیند و نه بهسادگی حفظ میشوند و شایستة این هستند که برای آنها بجنگیم و در صورت لزوم برای آن جانمان را بدهیم. اینجا در اروپا ما این شانس را داریم که در کشورهایی زندگی میکنیم که آزادی در آنها ابقا شده، زیرا دیگرانی قبل از ما برای آن جنگیدهاند: پیشینیان ما، والدین ما و دیگران، حتی همین اخیراً، چرا که کشورهایی در خود اروپا هستند که مفهوم دموکراسی در آنها وجود نداشت. این ما را ملزم میکند، ما را متعهد میکند، تکتک ما را. مخاطب من ایرانیها هستند و همچنین همة آنهایی که اینجا و در مقابل من هستند. ما وظیفهیی داریم که هرگز نباید آنرا فراموش کنیم. همة آزادیها در معرض تهدید هستند: آزادی بیان، استقلال عدالت، آزادی رأی. پس آری، شما دوستان ایرانی ما، شما و هموطنانتان این شهامت را دارید که ابراز وجود کنید، بهرغم خطراتی که در معرض آن هستید و بهرغم خطراتی که متوجه جان شماست.
بنابراین، ما که این شانس را داریم که در یک دموکراسی زندگی میکنیم، ما زنانی که این شانس را داریم که از برابری با مردان برخوردار باشیم و با آزادی کامل عمل کنیم، باید لب بهسخن بگشاییم و باید با حمایت از ارزشهایی که شما از آن دفاع میکنید بهجلو حرکت کنیم. ما از ارزشهای خود حمایت میکنیم، ما وظیفه داریم بهآنچه شما هستید شهادت دهیم، بهخصوص که میدانیم نهادهای دموکراتیک، دولتهای اروپایی بهاندازة کافی در این مورد قاطعیت ندارند. وقتی شما برای آزادیهایتان رنج میبرید، ما هم رنج میبریم. وقتی شما برای آزادی خود میجنگید، ما همراه شما میجنگیم. وقتی شما پیروز میشوید، ما هم همراه شما پیروز خواهیم شد، زیرا این ارزشها و آزادی است که بهپیروزی میرسند.
اینگرید بتانکور - کاندیدای پیشین ریاستجمهوری کلمبیا
سلام. اجازه بدهید قبل از هر چیز قدردانیام را از این مستمعین فوقالعاده و از مدعوینشان ابراز کنم. چهرههایی هستند که ما از قبل میشناسیم و بهطور مرتب دیدار داریم، مثل میشل (آلیو ماری)، استفن (هارپر) و بسیاری دیگر. همچنین چهرههای جدید و من میخواهم بهرئیسجمهور کوزوو خوشآمد بگویم و بههیأت ایسلند، زنان فوقالعادهیی که امروز ما را همراهی میکنند و بهما افتخار دادهاند.
اگر اینجا هستیم بهدلیل این نمایش قدرت است، مقاومتی که رئیسجمهور ما مریم رجوی نماد آن هست. ما باید همچنین آگاه باشیم که آنچه ما در اینجا انجام میدهیم باعث نگرانی در حکومت ایران است که در آستانة این سالگرد، فقط سرکوب را در ایران افزایش داده است: دستگیریهای گسترده، ترور مبارزان جوان صرفاً بهخاطر دادن شعار علیه رژیم، دوربینهایی که در هر گوشه و کنار خیابان کار گذاشته شدهاند، دستگیریها و همچنین اخراجهای گسترده. در یککلام سرکوب مردم ایران.
از یکسال پیش یک تغییر فرهنگ جدی در ایران در حال رخدادن است که فوقالعاده است و موضوع فقط یک موضوع جنسیتی نیست، فقط این نیست که مردان و زنان برای حقوق انسانی یکدیگر گردهم آمدهاند. این همچنین پلی است بین نسلها، مادربزرگهایی که با نوههایشان بهاعتراض میروند، در حالیکه در گذشته ما اغلب شاهد تفاوتهای نسلی در درک وقایع بودیم. ایران در برابر تحقیر و در برابر سوءاستفادهها متحد شده است. نسلها متحد شدهاند، زنان و مردان متحد شدهاند، همچنین شهرها و روستاها متحد شدهاند. قبل از این تهران بهپا میخاست، امروز در همهجا شورش است. زنان در سراسر ایران، مردان در سراسر ایران دیگر حاضر نیستند بهقوانین ابلهانه آخوندها تن بدهند.
همچنین شجاعت فوقالعادة نسل جوان را میبینیم که سرزنده است، چون بهخوبی احساس میکند که زمان، زمان آنهاست، مسئولیت آنهاست و وقت آن رسیده که برای حقوق همه مبارزه کند و نقش الگو داشته باشد. این نسل جوان روزگار سختی را سپری میکند، چون مقاومتکردن سخت است، همواره در معرض خطر بودن سخت است، ترک میهن سخت است، چرا که کشورشان را دوست دارند و میخواهند در آن بمانند. تصمیمگیری در چنین شرایطی سخت است کاسة صبر جوانان لبریز شده؛ و این جوانان چه چیزی را یافتند؟ چه امیدی پیدا کردند؟ آنها زنی را یافتند که سالهای سال برای آنچیزی مبارزه کرده که آنها اکنون بهعنوان حقوق خود کشف میکنند. آنها یک زن را کشف کردند، این زن را ما میشناسیم، او مریم رجوی است؛
اما آنها یک پدیدة خارقالعادة دیگری را هم کشف کردند: جوانان مقاومت، جوانانی که من و خیلی از ما با آنها دیدار داشتهایم وقتی بهاشرف۳ در آلبانی رفتیم. این بهقدری ترسناک است که ماهها است شاهد نوعی هیستری از سوی رژیم آخوندها هستیم، هیستری برای تقبیح هر آنچه مربوط به مریم رجوی، اشرف 3، مقاومت ایران، مجاهدین خلق است. همهچیز آنها را میترساند، همهچیز آنها را میترساند و من فکر میکنم این یک علامت بسیار مبارکی است زیرا آنچه امروز شاهد آن هستیم این است که ترس اردو عوض کرده است. ترس دیگر در کوچه و خیابان نیست، دیگر در مردم نیست، دیگر در دل جوانان، در دل زن و مرد ایرانی نیست. ترس در دل سران رژیم دیکتاتوری در ایران است، ترس در دل آخوندهاست
و بههمین دلیل آخوندهایی که برای ما مثل کلاغهای سیاه هستند، مثل پیرمردهای ریشو از کارافتادهیی که دقدلی خود را بر سر جوانان روشنفکر تخلیه میکنند، یکراه بیشتر برای مقابله با این نیاز آزادی ندارند، آنهم سرکوب است و دروغ. ما با رگبار دروغهای آنها مواجهیم. بزرگترین دروغ این است که گزینههایی برای رفرم حکومتشان هست. میخواهند ما را قانع کنند که گزینههای سیاسی دیگری وجود دارد، هر گزینهیی جز مقاومت ایران. میخواستند القا کنند که دیگرانی هستند تا بلکه دلقکهای دیگری در ایران سر کار بیایند، نیروهای بهاصطلاح سیاسی دیگری که در واقع هیچ قدرت سیاسی ندارند، شناختهشده نیستند، در کف خیابان حضور ندارند و محبوب مردم ایران نیستند؛ و میدانید که این حرفها در خارجه خریدار داشت، مثل این ادعا که مقاومت دچار تفرقه است. خیر! مقاومت دچار تفرقه نیست. یک مقاومت بیشتر وجود خارجی ندارد و آنهم همینجاست.
اما آنها نیاز داشتند از این گزینههای جعلی برای کاهش شتاب اعتراض و کاهش و تضعیف نیروی سازمان مجاهدین استفاده کنند؛ اما نتیجهیی نداشت. نتیجهیی نداشت، چون ما اینجا هستیم. تنها چیزی که میخواهم بگویم، از اینجا، از بروکسل، از قلب اروپا این است که این عادلانه نیست که اکنون که ترس تغییر جهت داده، اکنون که مردم ایران هیچ ترسی ندارند و رژیم آخوندها هستند که میترسند، دولتهای ما هنوز از آن رژیم تضعیفشده میترسند. چهطور میتوانیم در برابر این رژیم زانو بزنیم و همزمان آنها را تحریم کنیم؟ این ریاکاری است و درست نیست، از نظر اخلاقی درست نیست و اگر امروز باید از اینجا چیزی بگوییم، این است که بههمة دولتهای غربی فراخوان بدهیم که این سیاست را که شرمآور است متوقف کنند. وقتی میبینید که زنان، مردان، کودکان و افراد مسن توسط این رژیم اعدام میشوند، ما این حق را نداریم که سکوت کنیم؛ و این همان زمانی است که ما ضروریست دولتهای ما بدون ترس در کنار ایرانیان بایستند؛
و این دلیلی است که امروز در این صحنه همراه شما، مریم رجوی هستم، همراه شما و مردمتان -زیرا شما صدای مردم خود هستید- با همة مردم ایران تا بهآنها بگوییم که ما بهپیش میرویم، بهعقب بر نمیگردیم؛ بهپیش میرویم، آنهم با گامهایی پیروزمند. متشکرم.